آیا واقعا رویایی شاعر نیست؟
جمعه ۲۲ شهریور ۱۳۹۲، ۱:۵۲ ب.ظ
موقع خواب بهم گفت برو روی صفحه ی لب تاب مصاحبه ی آقای.... رو با ایسنا بخون.صبح چایی رو دم گذاشتم و روی کارهای انجام نداده ی روزانه قلم گرفتم تا ببینم این طرف که بعد از سال ها سرقت و ابتذال برگشته حرفی برای گفتن داره یا... مصاحبه رو از آقای .... خوندم.راستش شک کردم چون این آدم تبحر داره با خودش مصاحبه کنه خدا کنه اشتباه کرده باشم. برای کشف حقیقت نیاز به پلیس آگاهی است!ض...من این که فکر می کنم این سارق سابق ادبی احتمالا نتونسته به نسخه های جدید مجله ی انهدوانا دست پیدا کنه یعنی عباس خان صفاری شاید وقت نکرده چند نسخه رو بیاره و دست به دست بچرخه و برسه ایشون و بتونه از این مجله برای مصاحبه اش پاراگراف پاراگراف برداره بده به خورد با شاعران امروز !و البته ایشون هم در یک حرکت جادویی به سبک علی کریمی از کل متن یک نفر دیگه فقط افعال متن رو عوض کنه و فکر کنه کس دیگری اون نسخه های مجله رو نداره . لابد ترسیده یکی باز پیدا بشه تو مجله نگاه بیاد مچ شو بگیره. یا یکی مثلا بنویسه اقا جان این گربه ی عزیز رو تو تو شعر سعید صدیق شنیدی و اون چون اهل بده بستان برای چاپ کتاب نبود ازش کش رفتی و مال خود کردی و این حرکت یعنی اون ها عمله ی شعر هستند و تو که مصادره می کردی و ان شالله که دیگه مصادره نمی کنی کارمند شعری هستی.در اظهار نظر جدیدت هم هر چه خوندم بازی با کلمات بیش نبود به قول خودت خواستی جوهره ی شعر رو به رخ دانش ادبی بکشی.مشخص است که خوب دور تسلسل زده ای و برای یک عده جوان تازه به ادبیات رسیده شاید جلوه داشته باشی. اقای ... نامت را نمی آورم چون یادم است می گفتی هر چه در مورد من بنویسند حتی بد و بیراه هم بگویند من معروف تر می شوم بذار اون هایی که تو را نمی شناسند در مرگ مولف با تو شریک باشند.نمی خواستم پاسخ حرف های بی اساس تو را بدهم یعنی صبح است و من باید سر کار بروم اما وقتی خواندم که گفتی رویایی شاعر نیست و نویسنده است دود از سرم بلند شد.با کدام قطعیت چنین ادعایی می کنی.شما که صحبت از مرگ مولف می کنی و صحه بر تئوری عدم قطعیت می گذاری چگونه است که با قطعیت کامل بدون ارایه حتی کوچکترین مصداقی رویایی را نقض می کنی. اقای ... یادم هست روزی شما عنوان می کردی از نیما شاملو فروغ بیدل گذشته ای . اما می بینم که در مصاحبه ات می گویی من رودخانه ام چه قدر این جمله مرا یاد جمله نیما انداخت که می گفت من رودخانه ای هستم که می توانید از هر کجای من آب بردارید و بنوشید.و این که چگونه است بیدل به یک باره می شود شاعر بالینی شما قدری عجیب است.در پایان هم تاکید می کنم محمد تقی صالح پور شخصیتی نداشت که زنگ بزند و تقاضا کند اگر تو کار بفرستی مجله ی من پر فروش می شود. ممکن بود از کسی بخواهد اثر بفرستد اما برای پر فروشش شدن مجله اش هیچ گاه یقه ی کسی را نمی گرفت چون کار او شناسنامه ی او بود.پس لطفا خالی نبندید!
مزدک پنجه ای