به بهانه انتشار کتاب جریان شناسی شعر دیداری شنیداری گفت و گو با مزدک پنجه ای
گفتگوی روزنامه ی ایران با مزدک پنجه ای
فقط کافی است به اطراف خود نگاه کنید
روزنامه ایران
سهشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۰، شماره ۷۶۹۱
گروه فرهنگی: شناخت سنتی ما از شعر، محدود به تعریف پدیده ای متکی به زبان است اما در جهان برساخته امروز می توان از مناظری دیگر به این تعریف توجه کرد و به گواه نوشکل های شعری و هم افزایی هایی با دیگر هنرها در آن متمرکز شد. در روزگار ما، پیشنهادهای شعری متعدد و متکثری که محصول خلاقیت ها، الگوپذیری هایی از تجربیات شعر جهان و تولید بر اساس تئوری های ادبی می باشند؛ ارائه شده است که مورد توجه برخی از پژوهشگران ادبی قرار گرفته است. «مزدک پنجه ای» شاعر و پژوهشگر ادبی با تجمیع مستنداتی و ارائه استدلال هایی از چیستی و چرایی وقوع این وضعیت، پژوهشی به نام «جریان شناسی شعر دیداری شنیداری» منتشر کرده است که در این مجال با او پیرامون این اثر و دامنه های ادبی آن به گفت و گو نشسته ایم.
ایران: اگر مقصد شعر را انتقال معنا و لذت بدانیم، شعر دیداریشنیداری را چگونه میتوانیم معرفی کنیم؟
مزدک پنجهای: اگر بخواهم از زاویهی سنتی و کهن به پرسش شما پاسخ دهم باید عرض کنم، نصرت رحمانی میگفت: «ذاتِ هنر، بیانِ زیبایی است» (نقل به مضمون). هر اثر هنریای در ذاتِ خود امر زیبایی را بهدنبال دارد. رابطهی انتقال معنا و لذت نیز بیارتباط با رابطهی دال و مدلول نیست. اینکه میزان لذت چهقدر باشد بستگی به مخاطب دارد، هر چه زیباییشناسی مخاطب مترقیتر باشد، قطعاً لذت بیشتری هم حاصل خواهد شد. اما اینکه شعر دیداری- شنیداری را چگونه معرفی کنیم، در واقع باید دست به تعریف آن بزنیم. در کتاب «جریانشناسی شعر دیداری-شنیداری»، من از ارایهی تعریف هر گونه جریان شعری یا ایدهای پرهیز کردهام چرا که معتقدم شعر تعریفناپذیر است و ما صرفاً با تعابیر یا مصادیقی مواجه هستیم که هر بار در مواجهه با آن مصادیق، تعابیر خود را از آنچه درک میکنیم، بیان میداریم؛ البته اگر شخصی تعریفی ارایه داده است، آن را در کتاب منعکس کردهام تا مخاطب با نظرات مختلف آشنا شود، ولی بهنظر بهتر است که شعر تعریف نشود و هر شعر تعریف خود را داشته باشد، اگر شعر را تعریف کنیم بعد میخواهیم تمام ایدهها و تجربیات را بر مبنای آن تعاریف مورد سنجه قرار دهیم. و چون شعر موجودی زنده است که در ذهنِ مخاطب نفس میکشد، بنابراین پس از تعریف، دچار مانع و حدود خواهیم شد و بعد از مدتی دچار کلیشه میشویم. چون میخواهیم از قواعد آنچه تعریف کردهایم، بیرون نزنیم. وقتی از شعر دیداری حرف میزنیم باید توجه کنیم که این نوع از شعرها در ذات خود تلفیقی از هنرِ گرافیک، عکاسی، نقاشی، خطاطی و .... را دارند و در شعرهای شنیداری نیز تکنولوژی و عناصر ارتباط جمعی و سایر عناصر هنری تأثیر بهسزایی در هندسهی ساختاری این نوع از شعرها را تشکیل میدهند. شعرهای دیداری-شنیداری صرفاً از سوی شاعران آفریده نمیشوند، بلکه ممکن است یک گرافیست، مستندساز، عکاس و یا هنرمندان بینارشتهای دست به آفریدن شعرهایی با این رویکرد بزنند. اگر از زاویهی سنتی به شعر نگاه کنید و شعر را هدیهای از سوی خدایان به شاعر بدانید؛ و شاعر را کسی بشناسید که شعر به او الهام میشود و یا شعر را صرفاً چیزی بدانید که بر اساس نوشتار(کلمه) حیات میگیرد، نمیتوانید از شعرهای دیداری-شنیداری لذت ببرید. ارتباط مخاطب با هنر دیداری-شنیداری دقیقاً رابطهای مستقیم با زاویهی نگاه و زیباییشناسی مخاطب دارد.
حال اگر از مقدمهی ابتدایی عدول کنم، باید بگویم به نظرم همانگونه که زندگی امروز تفاوتهای فاحشی با زندگی در صدسال اخیر یا پنجاه سال اخیر دارد، فرم، شکل و زبان زندگی نیز تغییر کرده است، به تناسب این مسئله نیز، زبان گفتوگو در آثار هنری متفاوت شده است. شعری که در عصرِ دیجیتال سروده میشود باید مختصات و مولفههای زمان خود را به همراه داشته باشد وگرنه کارکرد و اثربخشی لازم را نخواهد داشت. تغییر و فهم شرایط، یک ضرورت تاریخی است. بر اساس این ادراک است که شاهد انقلابها میشویم، و انقلاب نیما یا کودتای شاملو بر اساس همین دست ضرورتهای بنیادین شکل گرفت. دنیای مدرن و پستمدرن، سبک ِ زندگی، زبان و ابزارهای خود را دارد. بنابراین الگوها و خواستهها در این دنیا تغییر میکند چرا که ذائقهها نیز دستخوش تغییر شده است. با این توضیحات باید گفت: گاه شعر از قالبِ هنری خود خارج شده و تبدیل به رسانه میشود، یک رسانهی چند وجهی که بهخاطر وجود امکانات نرمافزاری و سختافزاری نحوهی اثرگذاریاش نیز متفاوت است. دنیای دیجیتال این امکان را به هنرمند (شاعر) میدهد تا از همهی ظرفیتهای عصر تکنولوژی برای اثربخشی و ایجاد التذاذ هنری بر اساس مختصات و ساختار منحصربه خود استفاده کند. میبینید! شکل التذاذ نیز دیگر متکی به کلام و واژه نیست، فقط کافی است به اطراف خود نگاه کنید و واقعیت عصر اینترنت، فضای مجازی را در دنیای هنر بپذیرید!
ایران: چه پیشینهای در تاریخ هنر ایران میتواند موید همافزایی شعر و هنرهای تجسمی باشد که بتواند موید الگوی شعر دیداریشنیداری شعر فارسی باشد؟
مزدک پنجهای: به این پرسش بهطور مفصل در خود کتاب با بررسی روند تاریخی شعر ایران در عرصهی شعر دیداری- شنیداری پاسخ دادهام و پیشنهاد میکنم در این راستا مخاطبین محترم به خود کتاب مراجعه کنند چرا که بحث مفصلی دارد و نیازمند اشاره به ریشههاست،در این راستا نیز منابعی چون «المعجم فی معاییرالاشعار العجم» اثر «شمسقیس رازی» و «ترجمان البلاغه» اثر «محمدبن عمر رادویانی» و «حدائق السحر فی دقایق الشعر» اثر «رشیدالدین وطواط» وجود دارد که نمونههایی از آنچه به آن تجربیات شعر دیداریمیگویند، اشاره شده است. فقط یک نکته در این میان مبرّز است، هر شعری که به نوشتار میرسد و با هنجارگریزی همراه است،لزوماً شعر دیداری نیست.
از این مطلب که بگذریم در پاسخ به پرسش شما در این بخش، به این نکته میتوانم اشاره کنم که شعر بدون گرافیک وجود ندارد، گرافیک همیشه همراه با شعری بوده است. شما به سطربندیها در شعر معاصر هم که نگاه کنید، گرافیک را میبینید، همچنین هر کلمه نیز گرافیک (شمایل) منحصربهخود را دارد و اما شعر در ادوار گذشته بیشتر با نقاشی، خطاطی و تذهیب همراه بوده است. حتی شعر گذشته از وجوه دیداری طلسم و دعانویسی نیز بهره برده است. منتها استفاده از این ظرفیتها بیشتر جنبهی زینتبخشی و تفنن داشته است. برای نمونه «توشیح» که یکی از صنایع تزئینی سرایش شعر بوده از سه عنصر نوشتار، گرافیک و خوشنویسی تشکیل شده است.
ایران: بنا به ذائقهی مخاطب ایرانی و بر اساس غوطهوری در هزارسال ادبیات مکتوب فارسی؛ وجوه دیداریشنیداری را در کلیت شعر فارسی چگونه ارزیابی میکنید؟
مزدک پنجهای: شعر دیداری- شنیداری هنوز آن چنان که باید و شاید در سطح مخاطب عام جایگاهی ندارد، چرا؟ چون هنوز بسیاری شعر موزون و نهایتاً شعر نوشتاری معاصر را شعر تلقی میکنند. این البته جای تاسف و نگرانی ندارد، زیرا شعرهای پیشرو قدری دیرتر در نظر مخاطب رنگ میگیرند. هوشنگ ایرانی و بسیاری از شاعران پیشرو با گذشت چیزی حدود 80 سال هنوز مهجور هستند و آنطور که شایسته و بایسته است، مورد توجه و نقد قرار نگرفتهاند. اما دنیای مجازی و اندیشهی دیداری-شنیداری وجود دارد و در زندگی روزمرهی ما مشهود است. از تبلیغات محیطی گرفته تا نرمافزارهای ارتباط جمعی جملگی در حال ارایهی ظرفیتهایی از آثار دیداری- شنیداری است. همین چند روز پیش با «شعر مستند»، «اسلاید شعر» و «کاردستی شعر» مواجه شدم که برای نخستین بار تجربه میشدند. جامعهی اروپا و امریکا به واسطهی درک و تجربهی به موقع مظاهر مدرن و پست مدرن، نیز پیشتاز بودنشان در کشف تکنولوژیهای جدید، توانستهاند بسیار بر شعرهای دیداری- شنیداری اثر بگذارند و ما متاسفانه هنوز در پارهای اوقات مقلد آنها هستیم، البته گاهی تلاش میشود تا از تلفیق تکنولوژی و ظرفیتهای شعر ملی و بومی به تجربهای نوین و بدیع برسیم یا به تعبیری آثاری در این حوزه بیافرینیم که ایرانیزه باشد اما در این حوزه هنوز به مانند حوزهی «خودرو» وابسته به عناصر غیربومی هستیم. ما هنوز ابتدای راه هستیم. شاید باور نکنید اما پس از انتشار کتاب «جریانشناسی شعر دیداری- شنیداری» با کتابی مواجه شدم که 400 صفحه است و در سال 2021 منتشر شده و کل کتاب به تجربیات افرادی پرداخته که در حوزهی ویدئو شعر اثر خلق کردهاند. در ایران این دست تجربیات را نادیده میگیرند و تفنن میدانند در حالی که به زعم من، اگر قرار باشد در شعر آینده شاهد انقلابی باشیم این انقلاب، در حوزهی شعر دیجیتال اتفاق میافتد. لطفاً با این حرف نخندید! در دنیایی که بچهی سه ساله تبلت در دست دارد و با انواع نرمافزارهای ارتباطی آشناست، قطعاً در ادوار بعد، قلم نیز کالایی سنتی تلقی خواهد شد و به مرور کتاب به سرنوشت نشریات دچار خواهد شد و فرهنگ مطالعه سمتوسویی دیجیتالی خواهد گرفت. کما اینکه مظاهر آن را در حال حاضر می بینید. کتابهایی که به صورت پیدیاف تولید میشوند و مجلات اینترنتی و پادکستهای صوتی جملگی نشانههای صدای پای این انقلاب در ایران و جهان است. پس تا دیرنشده باید جنبید!
برگردم به سوال شما، حتمن یادتان هست وقتی قرار بود جایزهی شعر کارنامه را به نامایاد «عباس صفاری» بدهند، هیات داوران جایزه را به آن بخش از شعرهای غیر دیداری ایشان دادند و مشخصاً این دست تجربیات او را جدی نگرفتند. در حال حاضر نیز شعردیداری- شنیداری بیشتر در سایتها و گروههای مجازی ارایه میشود. اگر چه در ایران این حوزه، شاعر و مخاطب کم دارد اما نمیتوان این تجربهگرایی را انکار کرد. مشکلی که بسیاری از شاعران ما دارند، عدم دانش استفاده از نرمافزارهای مربوط به خلق اینگونه شعرها است. عموماً خودشان مجری نیستند و تکنیسینهایی را دارند که ایدهی آنها را اجرا میکنند مگر آن دسته از اشخاصی که گرافیست هستند و در استفاده از نرمافزارهای طراحی تبحر دارند یا مهندس قلمداد میشوند. خُب، به نظرم این دوران مقدماتی سپری خواهد شد و به کمک همین صفحات فیسبوک، اینستاگرام و... سطح زیباییشناسی مخاطب نیز با آثار دیداری- شنیداری رشد خواهد کرد.
ایران: چقدر معتقدید که تلاشهای صورت گرفته در تسری پیشنهاد شعر دیداریشنیداری در این روزگار بر اساس نیاز ادبی و مطالبهی مخاطب و واقعیات اجتماعی میباشد و آیا میتوان این تنوع در گونههای شعر فارسی را محصول معاصرت انسان امروزی دانست؟
مزدک پنجهای: همانطور که در پرسش فوق پاسخ دادم، رشد سریع و چشمگیر تکنولوژی و تغییر الگوهای شاعری و همچنین تعابیری که از کار شاعری ارایه میشود، آنقدر هست که مخاطب شعر فارسی به زودی ضرورت اینگونه از شعرها را درک کند! ما بدون اینکه بخواهیم، باران میبارد. من معتقدم خیلی وقت است که قطار شعر دیداری-شنیداری حرکت کرده است. شاید در ایران به خاطر بدیع بودنش کمتر مخاطب داشته باشد اما به واسطهی استفاده مخاطب از تکنولوژیهای نوین، سبب خواهد شد که ذهن، چشم و ذائقهی مخاطب کمکم به اینگونه اشعار و تجربیات عادت کند. هنوز هستند برخی که جلوی دکهی روزنامهفروشی میروند و یک نسخه روزنامه میخرند، اگر چه تعدادشان بسیار قلیل شده است اما هنوز افرادی که وابسته به سنت باشند، حضور دارند اما من به عنوان روزنامهنگاری که اتفاقاً نشریهام را بهخاطر مشکلات اقتصادی تعطیل کردم؛ بیشترین مطالب نشریات را در همان فضای مجازی میخوانم! چرا؟ چون سهلالوصول است. سریعتر به خبر و تحلیل میرسم. مدام سرم توی گوشی است. مدام در حال چک کردن اینستاگرام، تلگرام و واتسآپ هستم، بیشترینِ ارتباطاتم در فضای مجازی شکل میگیرد. اگر تا دیروز کتابخوانی در خرید کتاب از کتابفروشی و در دست گرفتن کتاب خلاصه میشد، امروز عرف تغییر کرده است. امروز از بسیاری فروشگاههای اینترنتی نسخه پیدیاف کتاب را به قیمت ارزانتر تهیه میکنم و به جای خواندن چهارصد صفحه کتاب، به فایل صوتی آن گوش میدهم. وقتهای مردهام را نیز به مطالعه اختصاص میدهم. میبینید! این موارد در زندگی یکایک ما اتفاق افتاده و دههی هفتاد به بعد بیشتر مخاطب چنین زندگیای هستند تا من و قبل از من! بنابراین جذابیتهای زندگی مدرن و رفاه و راحتی که به همراه دارد، سبب میشود تا کمی آسانتر تن به پذیرش این مناسبات بدهیم. شعر هم موجود زنده است، بر گرفته از فرهنگ و زندگی انسان است! اگر میخواهیم که شاهد مرگِ شعر در سالهای آتی نباشیم، ناگزیریم تن به تلاقی شعر با عناصر دنیای دیجیتال بدهیم. اگر قرار باشد شعر همچنان کارکرد گذشتهی خود را داشته باشد و به مانند گذشته از طریق نوشتارِ صرف، به ایجاد لذت بپردازد، مخاطب خود را به کلی از دست خواهد داد. فکر میکنید دلیل بحران مخاطب کتاب شعر چیست؟ صرفاً هرجومرج و حضور تعداد کثیر ناشاعر یا ناشر؟! خیر، مخاطب! جذب هنرهای دیگر میشود، زیرا آن هنرها به لحاظ جلوههای بصری، نرمافزاری و سختافزاری روزآمد هستند. چرا سینما جذاب است؟ چرا موسیقی پرطرفدار است؟ شعر که قدمت بیشتری از همهی هنرها دارد! یکی از دلایل آن همزیستی سینما و موسیقی با مظاهر تکنولوژی است. من معتقدم اگر قائل به این تعریف سنتی هستیم که زبان، ابزار ارتباط است و ذاتِ هنر، ایجاد التذاذ و زیبایی است، پس از هر زبانی که بتواند بر گسترهی زیبایی و التذاذ ادبی بیفزاید، میتوان استفاده کرد.
ایران: بر اساس گزارش کتاب، چه دلایلی میتوان برای تکثّر گونههای شعری در چهار دههی اخیر شعر امروز ذکر کرد که هم توجیه منطقی و هم توازن ادبی در آن مراعات شده باشد و بتوان بهطور قطع آن را در سعادت و سلامت ادبیات امروز دخیل دانست؟
مزدک پنجهای: ما در ادبیات دنبال سعادت نیستیم! حداقل من برای شاعر جماعت چنین نقشی را قائل نیستم. ادبیات در نهاد خود با افراط وتفریط همراه بوده است. حتمن به یاد دارید که چه رخدادهای ادبی و جریانهایی در شعر دههی موسوم به دههی هفتاد اتفاق افتاد، محصول آن همه افراطوتفریط این بود که امروز آن دهه را جزء پویاترین دهههای شعری قلمداد میکنیم. اگر تکثر آرا، تجربیات و آن همه صدا نبود، امروز شعر ما به لحاظ ظرفیتهای زبانی و فرمی تا این حد رشد نمیکرد. ضرورت تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی شاخصههای تغییر را شکل میدهد. تا این ضرورت ایجاد نشود، هیچ گفتمانی پدید نمیآید. درست است که بسیاری از این گونههای نوپدید در حد ایده و تجربه باقی ماندهاند اما جرقهی تغییر با اینها شروع شده است. امروز فضای دانشگاهی به مراتب بیشتر از فضای حرفهای شعر سراغ جریانهای نوپدید دیداری-شنیداری میروند، چرا؟ چون فضای دلبستهی دانشگاه به سنتهای شعری به مرز کلیشهشدن رسیده است و جامعهی جوان دانشجو میخواهد از این ذهنیتِ قالببندی شده عبور کند. تعداد شاعرانی که در این حیطه کار میکنند، بسیار کم است، حداقل در همین حد است که در کتاب جریان-شناسی شعر دیداری-شنیداری گروه شدهاند. این کتاب آیینهی تمام این تلاشها بوده است. البته برخی از اجراها و تجربیات را نمیشد در کتاب ارایه کرد و نیازمند فضای مجازی بود.
شعر پیشرو دنبال ایجاد توازن نیست، دنبال منطق و قالب نیست. ذهن پیشرو حتی به اظهارنظر و نقد هم توجه نمیکند.
مثلا برای ژازه تباتبایی یا هوشنگ ایرانی چه فرقی میکرد اگر میگفتند این چیزها که مینویسید اصلاً شعر نیست، آیا نگفتند؟ آیا به نیما نگفتند؟! شاعر پیشرو، شاعر شعرهای دیداری- شنیداری، جلوتر از مخاطب و منتقد حرکت میکند. او آمده تا کلیشهها را از نگاه خود تغییر دهد. من سخت معتقدم که شعر امروز نیازمند تغییر از هر نظر است. شعر ما شعر پویایی نیست. شعرما محافظهکار است، شعری است که مبتنی بر احساس و تصاویر مخیل رفتار میکند به جای ضرورت و ایجاد وضعیت زبانی، زبانبازی میکند. عناصر و ظرفیتهای روایی شعر ما بسیار کم شده است. گاهی از این همه فرم و لحن تکراری شاعران باید خجالت کشید. اگر قرار است توازنی اتفاق بیافتد باید در روند جریان کلیشه و مسموم شعر غیرپیشرو رقم بخورد.
ایران: با این اوصاف نگاه انتقادی شما به شعر امروز چگونه است؟ نقش منتقدان را در بررسی این گونههای شعری چگونه ارزیبابی میکنید؟
مزدک پنجهای: اگر تحلیل و بررسی پیرامون شعرهای دیداری-شنیداری انجام بگیرد، محصول کار خود همان چهرههایی است که میل به ارایهی چنین تجربیاتی دارند و کمی هم شاهد توجه دانشگاه هستیم. این به هیچ عنوان کافی نیست؛ جریانهای نوظهور به شعر معاصر کمک خواهند کرد اما چه کسی باید این اتفاقات را به مخاطب بشناساند و موجب ارتقای سطح زیباییشناسی شود! متاسفانه شعر امروز ما شعر بدون حادثه است، بدون جهانبینی، شعری پر از عبارتهای قشنگ در ساختارهای بی در و پیکر! ذهنیتگرایی صرف و تقلید از زبان دههی سی و چهل! هنوز باور نکردهایم باید از بسیاری از تجربیاتِ گذشته عبور کنیم، این عبور با انکار همراه نیست، من قائل به نگاه احترامآمیزم. در جامعهای که منتقدین جریانساز نداریم، نمیتوان سراغ تغییرات رفت. نام ِ منتقدان معاصر شعر را باید گذاشت منتقدانِ سکوت! من به خاطر پرهیز از حاشیه از این اسامی نام نمیبرم وگرنه بسیار منتقد داریم که در دو دههی اخیر هیچ نقشی در پیشرفت جریان شعر نداشتهاند و اتفاقاً بسیار هم تریبون دارند. شاهد این همه جریان و کتاب از دههی هفتاد به این سو هستیم، 20 سال است که هزاران کتاب منتشر شده اما هنوز صحبت از نظرات براهنی است! صحبت از دستاورهای نیماست! نتیجهی این همه شرح و توضیح چیست؟ جامعهی دانشگاه نیز هنوز درگیر شعر سنتی است و اگر هم نقد ِنو میشود، کمتر کمکی به شعر معاصر میکند، چون مباحث پراکنده است و کاربردی نیست؛ بیشتر شارح ِنظرات خارجیها هستیم. شعر ِامروز نیازمند مباحث شناختی و کارگاهی است، نیازمند منتقدینی که روش نوشتاری و کارگاهی رویایی، براهنی و ... را داشته باشند. خندهدار است که هنوز مرجع ما بعد از این همه سال دربارهی شعر معاصر کتابهای نظری براهنی، رویایی، شفیعی کدکنی یا حرفهای نیماست. به نظرم تا جامعهی ادبی دچار منتقدینِ سکوت و رسانههای غیرجریانساز است، شاهد تحول شگرف نخواهیم شد. دچار گفتمان ِتغییر نخواهیم شد. این نقد را به نشریات تخصصی ادبی هم میتوان وارد کرد که به جای جریانسازی هنوز در پی نبش ِقبر جریانهای گذشتهی ادبی هستند و در پی واکاوی شاعران پوپولیست! سکوت تا چه وقت! ندیدن تا کی؟! جوایز شعر هم متاثر از همین تفکر کلیشهشده است.
ایران: انتشار این پژوهش ارجمند در یک بازهی زمانی نزدیک به پژوهش دکتر بهمن ساکی به نام «گونههای نوپدید در شعر معاصر فارسی» که در آن جزییترین رخدادهای نوپدید شعری و توجه به واکنشهای ادبی به حوادث پیرامونی بررسی و ثبت شده؛ صورت گرفته است. با مبارک دانستن این همزمانی و امیدواری به افزایش بسامد چنین پژوهشهایی، وجه ممیزهی این دو پژوهش را چه میدانید؟
مزدک پنجهای: اگر در اینترنت سرچ کنید از من چندین مقاله و یادداشت، گفتگو دربارهی جریانهای شعر دیداری- شنیداری در سایتها و نشریات منتشر شده است. در این مقالات به تحلیل، بررسی و معرفی این دست جریانها پرداختهام. مقالهی «شعر دیداری معاصر» در سایت خانم دکتر «لیلا صادقی» در اوایل دهه 90 و «دیداری از شعرهای دیداری»که سال 1386 در ضمیمهی فرهنگ، هنر و ادبیات نشریه گیلهوا منتشر شد یا یادداشتی که دربارهی عکاشی، شعرهای دیداری افشین شاهرودی یا شعرتوگراف و شعرهای فلاح نوشتهام و در نشریاتی چون شرق و اعتماد در دههی 90 منتشر شده است، جملگی نشانگر این مسئله است که من از همان سالها در فکر نوشتن چنین کتابی بودم و منابع مختلف را بر اساس اسامی شاعران و یا گونههای جمعآوری شده، فهرست کردهام. حتی برخی از گونهها در کتاب من است که در کتاب دوست عزیزم دکتر ساکی حضور ندارند. به هر ترتیب، ایام ماندن در خانه به دلیل کرونا این فرصت را به من داد تا بیشتر به این کتاب بپردازم.
من بخش قابل توجهی از این کتاب را نوشته بودم که دوست خوبم دکتر «علی یاری» کتاب جناب دکتر «بهمن ساکی» را به من معرفی کرد و اتفاقاً با توجه به اینکه بخشی از گونهها را ایشان فهرست کرده بود، در تکمیل فرایند کتاب به کمکم آمد و به آن نیز استناد کردم اما آنچه کتاب «جریانشناسی شعر دیداری- شنیداری» را از سایر کتابها در حوزهی گونهشناسی و جریانشناسی متمایز میکند این مسئله است که من به جستجوی ریشهها رفتم و سعی کردم بسیار تخصصی و تحلیلی به این گونهها بپردازم، صرفاً اقدام به معرفی گونهها نکردهام. در این کتاب برای نخستین بار مخاطبان با بیانیهی شعر کانکریت یا شعر صوتی مواجه میشوند، در این کتاب سعی شده تا نگاه تطبیقی به برخی گونهها داشته باشم و شباهتها را گوشزد کنم. به هر شکل هر کتابی تکمیل کنندهی کتاب دیگر است و به گمانم کتاب «فرهنگ گونههای نوپدید شعر معاصر» یکی از ارزشمندترین کتابهای دورهی معاصر است که هم به جامعهی دانشگاهی کمک خواهد کرد و هم به بدنهی جریان مستقل شعر معاصر و هر کتاب حرف ،گفتار و تأثیر خود را خواهد گذاشت!
ایران: امیدواریم این فرصت فراهم شود که به همت جنابعالی، در این صفحه، مروری بر گونههای دیداریشنیداری که به شناخت بیشتر شاعران و گونههای شعری منتهی شود داشته باشیم و از شما به خاطر استقبال از این گفتگو قدردانی میکنیم.