نشست نقد و بررسی کتاب جریانشناسی شعر دیداری - شنیداری برگزار شد.
به گزارش ایسنا، نشست نقد و بررسی کتاب جریانشناسی شعر دیداری- شنیداری مزدک پنجهای چهارشنبه نهم تیرماه ۱۴۰۰ در فضای مجازی(Sky Room) آکادمی شعر معاصر حلقهی نقد ادبی انجمن ترویج زبان و ادب فارسی برگزار شد.

در این نشست که سه ساعت و نیم به طول انجامید، پیشینهی شعر دیداری ذکر و کتاب مذکور نقد و بررسی شد.
دکتر فرخ لطیفنژاد مدیر آکادمی و پژوهشگر شعرشناسی شناختی پس از معرفی برنامه به نقد ساختاری کتاب پرداختند و به این نکته اشاره کردند که درج نام پدیدآور در شناسنامهی کتاب الزاماتی را پدید میآورد. از جمله اینکه نویسنده باید با استفاده از منابع دست اول و تقسیمبندی علمی به صورتبندی مناسب کتاب بپردازد و پس از تعریف جریانها و ذکر تشابه و تمایز گونههای مختلف شعر دیداری- شنیداری با تحلیلهای علمی خود حدود و ثًغور گونههای مختلف را مشخص و متمایز کند، درحالی که در کتاب به منابع دست دوم و سخنان شاعر صاحبسبک و احیاناً مقالات دیگران دربارهی او بسنده شده است. این کار اثر را بیشتر به مجموعه مقالات نزدیک میکند تا کتاب. علاوه بر آن استفادهی مستقیم از عین مطالب به یکدستی کار لطمه زده است. متنهایی که از لحاظ سبک نگارش و وضوح مطالب با هم فرق دارند، در کنار هم آمدهاند و سبک شخصی نویسنده در میان آنها گم شده است.
نکتهی دیگری که در نگارش آثار پژوهشی ضرورت دارد، ذکر ارجاعات درونمتنی است. در کتاب مذکور ارجاعات صرفا به صورت پانوشت بوده که در کتابنویسی فعلی رایج نیست و ذکر ارجاعات برونمتنی (منابع و مآخذ) هم با استانداردهای امروزی مطابقت ندارد.
در ادامه محمد آزرم شاعر و منتقد با بیان این نکته که از تعریف شعر دیداری و شنیداری در کتاب، اجتناب شده است، گفت: تعریف، حدگذاری است و کمک میکند تا قواعد و معیارهای یک گونهی شعری را دقیقتر بشناسیم. در این کتاب با مثالهایی به عنوان شعر دیداری مواجهایم که شعر دیداری نیستند بلکه تصویر و نوشتار را کنار هم قرار دادهاند و فرم واحدی از آن نساختهاند. شاعر شعر کانکریت در کار ساختن چیزیست که پیش و بیش از خواندن شعر ادراک شود و میتواند رویکرد بازنمایی داشته باشد اما شعر دیداری بهویژه در زمان حاضر رویکردی غیر بازنمایانه دارد و به پدید آوردن آبستره نزدیک شده است. به بیان کلیتر، شعر دیداری، هنری میان ژانریست که با تکیه به قواعد سنتی و رایج شعر مکتوب، نمیتوان آن را نقد کرد؛ درحالی که بسیاری از مثالهای این کتاب هنوز به این قواعد وابستهاند.
آزرم در این خصوص تاکید کرد: بهتر بود مولف کتاب سرفصل جدیدی تحت عنوان شعر نوشتاری را به کتاب میافزود و تمامی مثالهایی را که صرفا در نوشتار خود وجهی دیداری هم لحاظ کردهاند، ذیل آن ردهبندی میکرد.
وی در ادامهی سخنان خود بین منابع الهام شعر دیداری و سابقهی شعر دیداری تمایز قائل شد و گفت: در بررسی سابقهی شعر دیداری لزومی ندارد هر آنچه را که شعر دیداری نبوده اما میتوانسته ایدهی ساختن شعر دیداری به شاعر بدهد، به عنوان شعر دیداری لحاظ کنیم. شعر دیداری مدرن به کالیگرامهای آپولینر، شعرهای فوتوریستی مارینتی و تا حدودی به ایدئوگرام های ازرا پاوند بر میگردد هرچند به احتمال زیاد نمونههای کلاسیک آن در شعر فارسی مثل مشجر رشید وطواط که در کتاب المعجم شمس قیس آمده، منبع ایده برای گیوم آپولینر بوده است.
محمد آزرم یادآور شد: برخی سابقهی شعر دیداری را به یونان باستان میرسانند و رواج آن در قرن بیستم را به علت بروز بحران نشانهها میدانند که بازنمای بحران فرهنگ و درک آن از حقیقت و در نتیجه تشکیک و تردید نسبت به آن است. بنابراین شعر دیداری پرسشی از بحران نشانهها و بحران فرهنگ است و از آنجا که از منظر بصری و زبانی از حالت متعارف رویگردان است، مخاطب را در وضعیتی بینابینی به تامل در این پرسش وامی دارد.
آزرم، چاپ کتاب جریانشناسی شعر دیداری- شنیداری را اتفاقی خوب برای شعر فارسی دانست که باعث جلب نظر مخاطبین بالقوه به این حوزه میشود.
در ادامه مجری از افشین شاهرودی، شاعر، عکاس و گرافیست که به عنوان مهمان در نشست حضور داشت، دعوت کرد تا به ذکر نکاتی پیرامون کتاب جریانشناسی شعر-دیداری شنیداری بپردازد.
شاهرودی با اشاره به مغفول ماندن ارتباط میان شعر دیداری و گرافیک گفت: شعر دیداری با گرافیک ارتباط تنگاتنگی دارد که این مهم در طول سالها از دید منتقدان و نظریهپردازان مغفول مانده است. دلیلش هم بهنظر من این است که معیار ما برای نقد شعر دیداری کماکان درک سنتیای است که ناشی از شناخت ما از شعر بعنوان یک ساختار متکی بر زبان معیار است در حالیکه شعر دیداری به دلیل ساختار گرافیکی خود مقدار زیادی از ظرفیتهای بیانی بر اساس زبان استعاری تصویر بهره میبرد.
او در ادامه با اشاره به اینکه شاعر شعر دیداری باید تصویر و کلام را توأمان بشناسد گفت: قطعا شاعر و ناقد شعر دیداری باید هم تصویر را بشناسد و هم کلام را. شاعر شعر دیداری قطعا باید گرافیک شعر خود را هم خود اجرا کند نه شخص دیگری که در آن صورت، آن شعر کار مشترک بوده و مولف جمعی خواهد داشت.
سپس مجری از علیرضا پنجهای، شاعر، منتقد و روزنامهنگار دعوت کرد تا به عنوان شاعر شعرهای دیداری- شنیداری پیرامون این کتاب ابراز عقیده نماید.
علیرضا پنجهای با اشاره به اینکه ابتدا باید دید که کتاب پژوهشی است یا کتابی در حیطهی نقد و نظر است.
وی در ادامه افزود: نوشتن پیرامون یک اثر بسیار راحتتر از آفرینش یک اثر است. فراهم کردن مطالب برای شاعران در امر پژوهش مشکلترین قسمت است. کاش در این کتاب در مقدمه به صورت کلی دربارهی موضوع کتاب صحبت میشد و در مورد آثار جمعبندی میشد و کارهایی که جدیتر بودند، انتخاب میشد.
پنجهای در ادامه با اشاره به اینکه منشأ شعر بیداری در شرق است، افزود: منشأ اشعار دیداری در شرق اتفاق افتاده و زبان و ادبیات فارسی از پیشتازان این عرصه است. شعر دیداری در ذات شاعران کهن ما وجود دارد.
این شاعر در ادامه با اشاره به استفاده از شعر کانکریت در غرب گفت: غربیها با استفاده از شعر کانکریت، استفادهای ابزاری از آن کردند. یعنی در تبلیغات از شعر و هنر برای رفع حوائج مادی خود استفاده میکردند. کانکریت در این حوزه تلاشهای بسیاری کرده است.
در ادامهی این نشست مجازی، سعید جهانپولاد پیرامون چگونگی شکل گیری شعر دیداری در آثار هندیها، چینیها و برخی ادیان سخرانی کرد و به ریشههای آنان از بعد الهیاتی پرادخت.
در ادامهی برنامه سینا جهاندیده، شاعر و منتقد با اشاره با اینکه شعر کانکریت و بسیاری از شعرهای غرب ریشه در الهیات دارد گفت: جهان ما با جهان الهیات ارتباط مستقیم دارد و ما نمیتوانیم از جهان الهیاتی خودمان عبور کنیم مگر اینکه دچار نوعی انحطاط و گسست شویم. بنابراین دو پیشینه میتوان برای شعر کانکریت جستجو کرد پیشینه آنتولوژیک و پیشینه تبارشناختی. در پیشینه وجودشناختی میتوان درک کرد که چگونه در عهد باستان تصویر و کلمه را با هم ترکیب میکردند. طلسم در جهان پیشامدرن گرافیک نیست اما در جهان مدرن میتواند گرافیک فرض شود بنابراین شعر کانکریت در واقع باید هستی را با نشانههای دیداری بازنمایی کند.
در پیشینه تبارشناختی مسأله گسست برجسته میشود به همین دلیل شعر کانکریت از دهه پنجاه به بعد را نمی توان ادامه همان ساختهایی دانست که در جهان پیشا مدرن مطرح بود
در الهیات کلمه مقدس است کلمه مقدس با اسطوره تبدیل به تصویر میشود به همین دلیل در معماری اسلامی دیداری کردن معنا با خط و نقشی اهمیت مییابد. اما در جهان مدرن از کلمه قدسی زدایی میشود
الهیات نقد یعنی من شعری را میسازم و این شعر ذخیرهی چه سنتها و اندیشههایی در گذشته است و از کجا عبور کردهام و بعد شعر را به کجا رساندهام و بعد چه فلسفهای پشت شعر کانکریت است.
جهاندیده در ادامه با اشاره به اینکه زبان ساختار جبریتی دارد افزود: اگر شاعری ساخت جبری زبان را تقطیع کند به شعر کانکریت میرسد؟ اینکه برخی از شاعران شعر دیداری گزارهای را با برشهای مختلف به شکل جدولی بازنمایی میکنند ربطی به شعر کانکریت دارد؟ آیا با دایرهای نوشتن یا در یک شکل را با کلمه پر کردن ما به شعر کانکریت میرسیم ؟
شعر تصویری از کدام رسانهها استفاده میکند؟ باید ببینیم رسانهی تصویر چه است و آیا با رسانهی زبان یکی است یا نه؟
این منتقد در ادامه تأکید میکند: مک لوهان در کتاب برای درک رسانهها بحثی را مطرح میکند و میگوید خود پیام رسانه است؛ یعنی هیچ پیامی بدون رسانه نیست و و هیچ رسانهای بدون پیام نیست. هیچ رسانهای پیام محض نیست. هیچ رسانهای تکرسانه نیست. یعنی وقت رسانهی شعر داریم، رسانهی دیگری در آن است. آن رسانهها را نمیبینیم. وقتی سینما را داریم، چندین رسانه با هم ترکیب شدهاند و رسانهی سینما را به وجود آوردهاند. رسانهی سینما یک رسانهی مضاعف است. مثلاً شعر- ویدیو، فتو- شعر، شعر- نقاشی درست میکنیم، یعنی یک رسانه را در دل رسانهی دیگر قرار میدهیم، ولی رسانههایی که در آن است را متوجه نیستیم و نمیفهمیم چه کار میکنیم. رسانهی تصویر رسانهی کلمه نیست. بنابراین زبان رسانهای است که با تصویر فرق دارد. شما دو رسانهی مختلف را به هم وصل میکنید. وقتی این دو به هم وصل میشوند، ناسازگارند، ولی شما میخواهید سازگارش کنید.
جهاندیده در ادامه با اشاره به اینکه شعر کانکریت در ایران دو پیشینهی معاصر و سنتی دارد افزود: در پیشینهی سنتی ایراداتی وارد کردند. گفتند هرگاه شعر سنتی دچار شعرهای الزامی و لفاظی شد، مانند المعجم، رشیدالدین وطواط، رادویانی، زمانی که شعر ایران بدیعزده شد، از جوهرهی شعر خودش فاصله گرفت. همان زمان که صناعت را تشخیص دادیم، به تعبیر هایدگر، رابطهی وجودی ما با شعر قطع شد. اما کسانی مثل مولانا و حافظ به شکل وجودی شعر میگویند. ساختار گرافیکی شعر حافظ میتواند حتی به شعر توگراف معاصر کمک کند. ما بسیار میتوانیم از حافظ کمک بگیریم.
او در ادامهی سخنانش گفت که حالا باید دید این گسست معاصر چه زمانی به وجود آمد و در اینجا تقابل دو نظر آقای جهانپولاد و آقای آزرم پدیدار میشود: آقای آزرم میگویند که شعر کانکریت معاصر است و آقای جهانپولاد ریشههای گذشته را برای آن جستوجو میکنند. شعر دیداری سابقهی طولانی در تاریخ ما دارد. اما وقتی شعر انتزاعی و شعر کانکریت معاصر را از زمان خانم صفارزاده بررسی میکنیم، یعنی از دههی چهل به این طرف، ایشان تعریف بسیار عالیای از شعر کانکریت ارایه دادند. شعر صفار زاده آغاز یک تحول بزرگ در شعر کانکریت بوده است. اما کسانی مانند احمدرضا احمدی به یک سری بازیهای تجربی دربارهی شعر کانکریت دست زدند. از آغاز دههی 40 با شعر حجم و موج نو اتفاقی افتاد و باید ببینیم آن اتفاق در چه ساختاری بود.
این منتقد در ادامه با اشاره به اینکه شعر نو دو سازه دارد افزود: شعر نو دو سازه دارد که با هم مخالفند. سازهای که در دههی 70 پیروز میشود، همین سازه در دههی 40 شکست میخورد. بنابراین شعر دههی 40 در دههی 70 پیروز شد. اما شعر متعهد در دههی 70 شکست خورد و شعر حجم پیروز شد و شعر در این دهه سیاستزدایی شد. در این سیاستزدایی است که شعر کانکریت به وجود میآید.
بنابراین یکی از ریشههای تبارشناختی شعر کانکریت، سیاستزدایی از شعر است و این سیاستزدایی شعر را به انتزاع و بازیهای کلامی میکشاند. جهاندیده با تأکید بر اینکه بخشی از شعر کانکریت، امروزه مربوط به پیشرفت اینترنت است افزود: وقتی در اینستاگرام شعر میگذاریم، عکسی هم در بالا میگذاریم. این همان شعر دیداری است. آیا این شعر دیداری جبریت زمان نیست، جبریت تکنولوژی نیست؟ بنابراین زیباییشناسی با هنر فرق دارد. شعر رابطهی عجیبی با وجود دارد. هیچ هنری به اندازهی شعر با وجود رابطه ندارد. کاری که در شعر کانکریت انجام میدهیم، زیباییشناسانه کردن شعر است. یعنی از وجود فاصله میگیریم و نوعی تکنولوژی را واردش میکنیم. این شعر معطوف به تکنولوژی است و بدون آن وجود ندارد. شعر در ابتدا چیزی سماعی و شنیداری است. وزن دارد و بنابراین دیداری نیست
سینا جهاندیده در پایان با اشاره به اینکه نقد نویسنده را ورزیده میکند گفت: مزدک با شتابی که داشت، باعث شد اتفاقی که قرار بود دیر بیفتد، زودتر انجام بگیرد. تحصیلات نویسندهی کتاب حقوق است و بیشتر روزنامهنگار است تا پژوهشگر و میتوان از منظر دانشگاهی به کار او نقد وارد کرد.
در پایان مزدک پنجهای، نویسندهی کتاب از سخنرانان تشکر کرد و خاصیت نقد را به چالش کشیدن دانست و از وجود چنین جلساتی برای بهتر شدن کیفیت کار پژوهشگران ابراز امیدواری کرد و گفت: من قائل به تعریف شعر نیستم و در مقدمه هم توضیح دادم که شعر تعریفپذیر نیست و بهنوعی تعریفپذیریاش مانع خلاقیتهای آتی شعر میشود. شعرهای دیداری و شنیداری مبتنی بر گرافیک و تکنولوژی است و امکان دارد هر آن تعریف جدیدی بیاید که در تعریف قبلی نگنجد و مدام باید از تعریفی که ارائه دادهایم، عدول کنیم.
همین حالا که دارم با شما حرف میزنم گونههایی به شعر دیداری-شنیداری اضافه شده که در فاصلهی اتمام کتاب تا انتشار آن، توسط برخی در فضای مجازی ارایه شده که در کتاب نیامده است و این نشان از سرعت و پیشرفت این نوع از شعر دارد.
او در پایان با اشاره به اینکه برخی ژازه تباتبایی را شاعر نمیدانند و آغازگر شعر کانکریت در ایران را طاهره صفارزاده مینامند، گفت: من مخالف این نظر هستم چرا که امروزه گرافیستها بخشی از جریان شعر کانکریت را رهبری میکنند و اساسا هیچ شعری بدون گرافیک نیست. همانطور که جریان شعر شنیداری با تجربیات تکنیسینهای عرصهی دیجیتال و فنآوری شکل میگیرد.
مزدک پنجهای در پایان به واسطهی مطول شدن برنامه، پاسخهای خود را پیرامون برخی از انتقادات به بعد موکول کرد و گفت: از آنجا که بسیاری از شعر دیداری ما را گرافیستها رقم میزنند، حتی اگر نام تکنسین به آنها بدهیم، یعنی بگوییم که آنها جوهرهی شعر را لحاظ نمیکنند، باز هم نمیتوانیم منکر نقش و جایگاه آنان در ارتقای سطح زیباییشناسی شعر دیداری شویم.