سنگ پشت

سنگ پشت

ادبی

آمارگیر وبلاگ

  • خانه
  • پروفایل
  • ایمیل
  • آرشیو
  • نوشته‌ها

یادداشتی پیرامون رمان «بند محکومین» اثر کیهان خانجانی

پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۷، ۷:۵۵ ب.ظ

نگاهی به رمان «بند محکومین» نوشته­ ی کیهان خانجانی

حبسِ شیرین

مزدک پنجه­ ای

روزنامه شرق- دوشنبه 16 بهمن 97

«کیهان خانجانی» را نه از طریق کتاب­ هایش بلکه از زمانی می­ شناسم که در دفتر روزنامه­ ی گیلان امروز به دعوت علی­رضا پنجه­ ای برای شنیدن شعر و داستان جمع می­ شدیم. آن  جلسه به این شکل بود که شاعران و نویسندگان کنار هم می­ نشستند و مثل امروز، تا این حد اهالی شعر و داستان از هم دور نبودند. بچه­ های شعر، داستان نقد می­ کردند و داستان­ نویسان هم به نقد شعر می­ پرداختند. کیهان خانجانی نیز یکی از افراد حاضر در آن جسات بود و اتفاقاً ویژگی­ اش این بود که اشرافش تنها نسبت به حوزه­ ی داستان نبود، شعر را بسیار خوب می­ فهمید و نقد می­ کرد. بعدها کیهان را بیشتر با کتاب «سی و سه پل زیر سپیدرود» شناختم و البته زمانی که در خانه­ ی فرهنگ گیلان کلاس داستان داشت. آن روزها فکر می­ کردم غم نان و امرار معاش از طریق معلمی داستان، باعث شده نزدیک ده سال کتابی منتشر نکند. نگران هدر رفتن استعدادش بودم چرا که بسیار کم در مطبوعات حضور داشت و من البته در آن سال­ ها، اصلاً داستانی از او نخوانده و نشنیده بودم. تا این که «بند محکومین» را منتشر کرد. وقتی متوجه شدم تمام داستان در «زندان لاکان» رشت اتفاق می­ افتد، بیشتر شایق شدم تا بخوانمش. چرا که بسیاری از داستان­ های ایرانی فضایی شبیه به هم داشتند، فضایی برآمده از دنیای آپارتمان­ نشینی و روابطی از نوع محتوای فیلم­ های سینمایی دهه­ ی اخیر ایران. بنابراین برای من که وکیل دادگستری هستم و بارها برای ملاقات با موکلانم به زندان لاکان رفته­ ام­، رمانی متفاوت به شمار می­ آمد. رمان را یک نَفَس خواندم و البته به همراه دوست جوانم، ماهان سیارمنش گفت­ و­گویی نیز با کیهان­ خانجانی ترتیب دادیم که ماحصل آن در روزنامه­ ی­ «آرمان امروز» منتشر شد.

از این مقدمه که بگذریم، باید به زبان داستان «بند محکومین» اشاره کنم. اولین پرسش برایم این است که خانجانی چگونه به چنین زبانی رسیده است؟ آیا او فضای زندان را تجربه کرده است؟ آیا او با لهجه و لحن یکایک اهالی رمانش معاشرت کرده است؟ ساختن و مهندسی کردن این زبان بسیار سخت است، عرق ریزان روح و جسم می­ خواهد. باید هزاران بار نوشت و خط زد. دور شد و شاکله­ ی اصلی کار را برانداز کرد، بعد مجدداً به کلمات و قصه­ ها هجوم بود. خراب کرد و از نو ساخت، کم و زیادش کرد و بسیار تجربیات دیگر که در امر نوشتن و در بحث اجرا پیش می­ آید. آنان که بر وجوه زبان و اهمیت اجرا در آثار ادبی اشراف دارند، قطعاً بر این موضوع صحه می­ گذارند. ضمن آن که زبان زندان، زبان خاصی است، زبانی کنایی- استعاری است. زبانی است که وابسته به فرهنگ لمپنیسم است. زبانی پر از نشانه، اشارات پر رمز و راز است. تعابیر و اصطلاحاتی که بر ساخته­ ی گفتمان زندان است. برساخته­ ی آدم­ هایی است که جرم را به شکل دیگری تعریف می­ کنند. هر کلمه در زندان، بار معنایی خاص خود را دارد. اما بیرون محیط زندان، بسیاری از کلمات کارکرد خود را از دست می­ دهند. همان­ طور که می­ دانید هر «کلمه» در ساحت «جمله»، معنایی را می­ آفریند. مثلاً برای افراد خارج از دایره­ ی زندان، انباری جایی است در ساختمان که در آن وسایل غیرضروری را نگهداری می­ کنند، اما همین کلمه در فرهنگ زندان، جاساز کردن مواد مخدر از طریق بلع و قرار گرفتن آن در روده و بعد دفع آن توسط حامل مواد را «انباری کردن» می­ گویند.

در واقع نویسنده از یک کلمه در موقعیت­ متفاوت، مفهوم ویژه­ای را می­ سازد. حتی در پاره­ ای مواقع یک کلمه در شکل «استعاری» خود، ایجاد کننده­ ی موقعیتی از داستان می­ شود و شخصیت­ ها پیرامون همین «کلمه» یا اصطلاح، فضای داستان را می­ سازند. خانجانی با تخیل­ خود، و حضور یک زن در بخش مردان، چنان جذابیتی به متن داده است که منجر شده تا فضای زندان که باید برای مخاطب عذاب­ آور، سیاه و تاریک باشد، به گونه­ ای شکل بگیرد که علاقه­ مند می­ شود تا انتهای اثر در آن فضا خود را محبوس کند و شاید نخستین بار است که از این حبس ِشیرین، شاد باشد.

نکته مهم در این رمان، شکل ِقصه­ گویی خانجانی است. او میل به توصیف ندارد. ذات قصه­ گویی، شخصیت­ پردازی نیست. برای همین بیشتر شخصیت­ ها در حد تیپ و نام باقی مانده­ اند. اما آنچه مخاطب را جذب می­ کند تعدد قصه­ ها و تودرتویی آن­هاست. همه شخصیت­ ها به یک زن ختم می­ شود، تا انتهای رمان این تعلیق با مخاطب همراه هست. این زن کیست؟ آیا واقعا با یک زن مواجه هستیم؟ چه گونه وارد بخش مردان شده است؟ هر جا هم که به شکلی قصه­ ها کم رمق می­ شوند، طنز موجود در هر بخش موجب امتداد مخاطب به سوی قصه­ ی دیگر می­ شود.

در عالم نقد، بسیاری رمان «بند محکومین» را به واسطه­ ی ساختارش، جزء سبک­ های نوشتاری فراداستان گروه­ بندی می­ کنند. در واقع مصداقی­ ترین نمونه برای سبک فراداستان، قصه­ ی هزار و یک شب شهرزاد است که البته خانجانی نیز در گفت و گویش با ما، به وام گرفتن از شیوه­ ی قصه­ ی هزار و یک شب شهرزاد، اشاره کرده است. در واقع فراداستان­ ها به روش‌های گوناگون، خواننده را از دنیای داستان جدا می‌کنند. گاهی ماهیت خیالی یا ساختگی متن را به خواننده یادآور می‌شوند و گاهی پشت صحنه­ ی متن را وارد روایت می‌کنند تا توجه مخاطب به کنش روایتگری (Narration) معطوف شود. فراداستان سعی دارد این حقیقت را به خواننده القا کند که آنچه می­ خواند چیزی جز زبان و صنایع داستان­ نویسی نیست و نباید داستان را با واقعیت اشتباه گرفت.

به تعبیری می­ توان گفت خانجانی سویه­ ی پست­ مدرنِ قصه­ نویسی را به مخاطب نشان داده است. خانجانی برای پرداختن به قصه­ ی هر شخصیت، اولاً آن­ها را با نام­ هایی که خارج از محیط زندان مفهومی ندارند، مشخص می­ کند. بعد برای هویت­ بخشی به آن نام­ ها، اقدام به قصه­ پردازی می­ کند؛ بدین شکل که هر نام دلیل زندانی شدنش را تعریف می­ کند. امری که برای هر زندانی در واقعیت نیز اتفاق می­ افتد. یعنی هر زندانی تازه واردی، بعد از اظهار نامش یا آن چه در محل ه­اش صدایش می­ کنند، داستان چرایی بازداشت شدنش را تعریف می­ کند. زندانی که او برای­ مان می­ سازد­، زندانی زیباست. شاید بر این اساس است که می­ نویسد: «هزار و یک حکایت دارد زندان لاکان رشت و...»    

مزدک_پنجه_ای کیهان_خانجانی روزنامه_شرق داستان
مزدک پنجه ای

«دوست داشتن اتفاقی نیست» نقد شد

چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ۵:۳۹ ب.ظ

مجموعه شعر «دوست داشتن اتفاقی نیست» سروده مزدک پنجه‌ای نقد شد.

به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده، سینا جهاندیده، شاعر و منتقد، در نقد کتاب «دوست داشتن اتفاقی نیست» گفت: با مطالعه آثار قبلی شاعر مثل «چوپان کلمات» و «‌بادبادک روزنامه‌ای» درک مفاهیم و معانی این اثر برای مخاطب آسان‌تر خواهد بود.

او در ابتدای نقد این کتاب به خلق شعرهای چندصدایی شاعر اشاره و اظهار کرد: شعر مجموعه صداها و دیدگاه‌هایی است که هر یک از زاویه دید شاعر بیانگر یک نوع روایت و یا ماجرا هستند. در این کتاب شاعر توانسته است با استفاده از تکنیک چندصدایی پدیدآورنده فرم‌های مختلفی از تیپ‌های شخصیتی، لحن و فونت‌های نوشتاری باشد.

جهاندیده با تشریح بخش‌هایی از کتاب «بادبادک‌های روزنامه‌ای‌» این شاعر به تکنیک چندصدایی میخائیل میخائیلوویچ باختین فیلسوف و متخصص ادبیات روس اشاره کرد و گفت: یکی از نظریه‌هایی که در مورد چندصدایی وجود دارد این است که صدا مجرد نیست. انسان‌ها صداهای مختلفی را در طول روز می‌شنوند و بخش‌هایی از این صداها را در بیان خود انعکاس می‌دهند. همان‌طور که ما در این کتاب شاهد هستیم که شاعر فقط متکلم وحده نیست و بخش‌هایی از صحبت‌ها و صدای دیگران را که در طول روز می‌شنود در شعرهایش انعکاس داده است.

این مدرس دانشگاه در ادامه با تأکید بر جمله بارت  با این مضمون که متن‌ها جزیره‌های تنهایی نیستند، افزود: صدای انسان‌ها مثل متن‌ها در جایی با هم ترکیب می‌شوند و ترکیب این ساختارها به‌طور ناخودآگاه باعث چندصدایی انسان‌ها می‌شود.

او با بررسی زوایای مختلف این کتاب بار دیگر به صدای افراد اشاره کرد و گفت: صدای افراد به نوعی بیانگر ایدئولوژی آنهاست.

وی رویکرد بعضی از شعرهای این کتاب را اجتماعی - حماسی برشمرد و گفت: شاعر به بازی کلمات بسیار علاقه‌مند است؛ تا حدی که می‌توان اذعان کرد او فقط با کلمات بازی نمی‌کند بلکه به نوعی آنها را به دام می‌اندازد.

جهاندیده در ادامه بیان کرد: شاعر در این کتاب به هارمونی صدا فکر می‌کند و در بسیاری از اشعار این کتاب بسیار موفق عمل کرده است. مخاطب در این اشعار صدای خود شاعر، همسرش، خانواده‌اش و حتی یک راننده را می‌شنود. شخصیت‌های مختلف در یک شعر صحبت می‌کنند و شاعر خودش شخصیتی است که این صداها را می‌شنود.

او با بیان اینکه شعر نوعی انسجام است، ادامه داد: هر ساختار بی‌قواره‌ای نمی‌تواند هنر باشد زیرا خواننده کتاب دنبال یک ساختار منسجم است.

او با بیان اینکه شاعر برای رسیدن به یک ساختار منسجم در این اثر تلاش بسیار زیادی کرده است، گفت: این کار به نوعی یک کلاژ صداست و شاعر صداهای دیگر را می‌کارد تا به فراسو برسد.

جهاندیده در ادامه نقد کتاب «دوست‌داشتن اتفاقی نیست» به کتاب فراسوی نیچه اشاره کرد و گفت: مفهوم فراسو این است که به‌عنوان نمونه من از یک‌ لایه‌ای عبور کنم و به‌ لایه دیگر برسم. به عبارتی شما از یک ساختار، ساختار دیگری را متوجه می‌شوید.

او گفت: یک نوع سوررئالیسم صدا در این کتاب نهفته و تلاش شاعر این است که صداها را هارمونیک کند، چون اگر این اتفاق نیفتد کلاژ صدا موفق نمی‌شود.

جهاندیده سپس زیبایی‌شناسی شعر حماسی را در این شعرها مورد نقد و بررسی قرار داد و گفت: یکی از جنبه‌های زیبایی‌شناسی شعر حماسی تحت تأثیر دشمن است یعنی رجزخوانی که برای دشمن انجام می‌شود. اما وقتی شاعر صدای یک راننده را به متن شعر اضافه می‌کند به نوعی با بن‌بست زیبایی‌شناسی روبه‌رو می‌شود و برای خروج از این بن‌بست در بخش‌هایی از این کتاب از شعرهای حماسی استفاده می‌کند.

او با اشاره به شعرهای بلند این مجموعه گفت: در دل این اشعار شعرهای کوتاه نابی نهفته است.

علیرضا پنجه‌ای، شاعر، نیز درباره این کتاب اظهار کرد: اصولاً رویدادهایی که در فضای ادبی شکل می‌گیرد در محیط‌های دانشگاهی رخ نمی‌دهد زیرا فضای دانشگاه چهارچوب‌ها و قوانین خاص را طلب می‌کند و استاد موظف است در این مسیر حرکت کند.

او ادامه داد: مقوله چندصدایی در بین شاعران قُدمایی رواج داشته و کسی مثل باختین آن را به‌صورت تئوری در آورده است.

مزدک_پنجه_ای شعر دوست داشتن اتفاقی نیست انتشارات دوات معاصر
مزدک پنجه ای

نگاهی به مجموعه شعر دوست داشتن اتافقی نیست

پنجشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۶، ۵:۲۱ ب.ظ

گذر از شعر سهل به شعر آوانگارد

یزدان سلحشور-روزنامه ایران/ 96/5/19

مزدک پنجه اي وکيل است يعني الان وکيل است، وقتي که با پدرش آشنا شدم اوايل دهه شصت، کودک بود، بعدها که نوجوان شد، مربي ادبي و پاسخگوي کانون پرورش فکري اش هم بودم و حالا که در 36 سالگي، هم منتقد نام آوري ست ميان نسل خود و هم روزنامه نگار است و صاحب امتياز نشريه اي در گيلان، احتمالاً من و نسل من، از منظرش، پيرمردها و پيرزن هايي هستيم که کمي، تا حدي از قافله عقب مانده ايم! البته مطمئنم هنوز جرات ندارد درباره پدرش علي رضا پنجه اي که سنش از من هم بيشتر است، چنين فکري کند! شايد به اين دليل واضح که پدرش هم به عنوان يکي از پيشگامان شعر سهل و ممتنع در دهه هاي شصت و هفتاد، خيلي دير، خرقه عوض کرد و به جمع شاعران آوانگارد پيوست؛ امري غريب، که در سه دهه اخير، به امري رايج بدل شده و شايد مشهورترين نمادش، علي باباچاهي باشد. مزدک پنجه اي هم در آستانه ميانسالي اش، ترک شعر سهل کرده است و شايد تفاوت اش با پدر و باباچاهي در اين باشد که آنان به شعر سهل و ممتنع رسيده بودند و خرقه، نو کردند اما او از شعر سهل – و نه سهل و ممتنع- به شعر آوانگارد کوچيده است. «دوست داشتن اتفاقي نيست» تلاش منتقدي ست که نقدش از شعرش، پيشتر بوده و اکنون بر آن است که در اين کتاب، شعرش را به نقدش برساند تا شعرش هم آوانگارد باشد. مي دانم که اين آخر قصه نيست چون شاهد بالنده شدن آن کودک سال هاي 64-63 و بدل شدنش به يکي از اعضاي مستعد آفرينش هاي ادبي ايران بوده ام. اکنون هم به روايت همين شعر آوانگاردي که در اين کتاب شاهدش هستيم، فکر مي کنم که او با بياني محکم تر به شعري معادل تر و مخاطب پسندتر باز خواهد گشت شايد در سال هايي نه چندان دور؛ شاهدش هم بر اين آرزو، شعرهايي از اين دست: اين گونه که باشي سخت مي شود فراموش کردن ات مثل عادتي ترک ناشدني آرزوهاي از دست شده روزهاي هفته اي که در فراموشي تو غافل مي مانند اين گونه که دوستم داري ترکت نخواهم گفت چون قويي که شيون ابر مي شنود/ پر نمي گيرد...

@davatmoaser

Instageram:davat.moaser

مزدک_پنجه_ای شعر دوست داشتن اتفاقی نیست انتشارات دوات معاصر
مزدک پنجه ای

یادداشت سحر یحیی پور پیرامون مجموعه شعر "دوست داشتن اتفاقی نیست" _ مزدک پنجه ای

چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۴۲ ب.ظ
 

Image result for ‫


#سحر_یحیی_پور مجموعه شعر "دوست داشتن اتفاقی نیست" اثر "مزدک پنجه ای" به تازگی توسط انتشارات "دوات معاصر" با شمارگان ۵۰۰ نسخه به چاپ رسید.

این کتاب ۹۰ صفحه ای سی شعر از تازه ترین آثار شاعر را در خود جای داده است.

روی‌کرد متفاوت اشعار مزدک پنجه ای استفاده از تکنیک "چندصدایی" ست، که به واسطه ی آن صدا و لحن های گوناگونی را بر اساس شخصیت های مختلف وارد اثر می کند. در استفاده از این شیوه دیگر راوی متکلم وحده ی روایت نیست. شعر مجموعه ی صداها و دیدگاه هایی ست که در حال روایت یک ماجرا، هر یک از زاویه ی دید خودشان اند و مجموعه ی این صداهاست که شعر را می سازد.
برخلاف آن چه ممکن است از نام کتاب برداشت شود، شاعر در سرایش بیشتر شعرها رویکردی اجتماعی دارد. این‌نگاه اجتماعی آن جا که پای چند صدایی به شعر باز می شود، با فرهنگ و گویش گیلکی در هم می آمیزد. مثلا در " آواز های شبانه ی کورقوقو" وجود کاراکتری گیلک زبان، که به عنوان یک تیپ شخصیتی اصطلاحات و کنایه های روزمره ی مردم گیلان را بیان می کند، رنگ و بویی بومی به شعر بخشیده است.

"اون می فهمید، صداشو حق به جانب می کرد، می گفت:
_ یالا، یالا بگو چیه ماجرا؟
_ ننم از کویا آیه آقاجان، خوراشه خورا آیه" (ص ۳۰)

شاعر در خلق شعر های چند صدایی روایت را آن گونه پیش می برد که مخاطب با خواندن اشعار در حقیقت مخاطب یک نمایش است. نمایشی که در شعر به روی صحنه می رود. گاهی بازیگران این نمایش همگی نقشی به یک اندازه مهم دارند. گاهی یکی از بازیگران نقش اصلی و دیگران نقش های مکمل نمایش را به عهده دارند.
صدا ها بر اساس تیپ های شخصیتی، لحن و فونت نوشتاری واژه ها از هم جدا می شوند. شاعر توانسته است با استفاده از چند صدایی پدید آورنده ی فرم های مختلفی در اشعار باشد. در اشعار پنجه ای کمتر شاهد سطرنویسی های شاعرانه هستیم. تصاویر و کارکرد تکنیک های بیانی اغلب در ساختار عمودی شعر ها دیده می شوند. شعر ها روایت هایی هستند که گاهی در آن ها شکست زمانی نیز اتفاق می افتد.

"هیچ کس اما پرده بر چشم های متحیر نمی کشد/حرص نمی زنند/ بیهوده نمی‌کشند/در جنگل با منطقِ طبیعت سیر می کنند/ _غریزه نخستین زبان جست و جوست/ باید به اصل خود برگردیم" (ص ۱۱)
رویکرد اجتماعی شاعر را می توان در شعر "کیف یک وکیل" جستجو کرد، که از زبان کیف وکیلی که هر روز شاهد گفت و گو ها و اتفاقات روزمره ی دادگستری ست نوشته شده است.
"این همه که سر بالای سر رفت حوصله ام/ سری که درد نمی کند را بریدند گوشه ای از جنگل/ تا ایوان شود این خانه این ملک/ چنین که سر ها بریده بینی بی جرم و بی جنایت/ شده ام کیف آواره ای در دست های تو…" (ص۲۴)
شاعر از امکانات دیداری نیز در شعرهای خود بهره می برد.
"هیچ ذهن خسته ای از هم آغوشی چشم ها/ با نقطه های ممتد … پر نمی شود" (ص۳۴)
پنجه ای در این مجموعه شاعر مکان ها و موقعیت هاست. ورزشگاه، دادگستری، خانه و… را به شعر می رساند.
از این نظر می توان او را شاعری دانست که از به تصویر کشیدن موقعیت های گوناگون زندگی با زبان شاعرانه ی خود ابایی ندارد. از زاویه ای دیگر به اتفاقات روزمره می نگرد و زندگی ماشینی را به جهان شعر مرتبط می سازد.
همانطور که در شعر "ورزش گاه" ، هیجانات یک مسابقه ی فوتبال را بدون این که اشعارش به توصیف نزدیک شوند تصویر می کند:

"گاهی می گویم دفعه ی بعد که هیجان بالاگرفت/ تماس بگیرم با مجید آقا/ استکانش را بردارد/ ببیند قهوه خانه فقط مرکز جهان نیست. " (ص ۸۷)

مزدک_پنجه_ای شعر دوست داشتن اتفاقی نیست انتشارات دوات معاصر
مزدک پنجه ای

یادداشتی بر مجموعه #شعر «#دوست_داشتن_اتفاقی_نیست» #مزدک_پنجه_ای

چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۲۶ ب.ظ


تضاد در روایت، تجلی معنا
#ماهان_سیارمنش

 

Image result for ‫



بی‌شک خصوصیاتی را که باعث خلق اثری می‌شوند، نمی‌توان در مجالی چنین کوتاه برشمرد. حال اگر این ویژگی‌ها، سمت و سویی نو یافته‌اند، و گویی که گذر زمان هم در تغییر آن‌ها نقش داشته است، و به آنها رنگ و بویی تازه بخشیده، تا مخاطب از این طریق نقبی به گذشته بزند، خب، سخن گفتن از این نوع شعر کمی راحت‌تر است.
نخستین ویژگی‌ای را که می‌توان برای کتاب حاضر حائز اهمیت دانست، جدال راوی با مرگ و روایات گوناگونش از آن است. چه مرگی زودرس که پیش از آن که در افعال شاعر راه پیدا کرده باشد، طبیعت بی‌جان را دست خوش دگرگونی ساخته است. چونان که مرگ نوای خوشی را زمزمه می‌کند و آسایش و آرامش جهان را با کوچک‌ترین بهانه‌ای بر هم می‌زند. حال اگر موتیف‌های برجسته‌ی شعر تونل مرگ را برشماریم، بیشتر با این ساختار که گویی انسان را میان دو قطب زندگی و مرگ قرار داده، آشنا می‌شویم. ولی پیش از آن بخشی از این شعر را با هم می‌خوانیم:

هنگام عبور از من/ چراغ ها را روشن کن/ گم‌ام/ مثل هزاران تگرگ رنگارنگ/ چون گرگ های بیشه زار که در مرگ زوزه می کشند/ هزاران خویشتن ام آغشته به خون/ هر خویش را خوش/ هر خوش را خویشاوند/ گرگ ها برادری بی مثال اند/ می کوبند بر دیواره های سیاه/ برطبلِ رسوایی/ با دستانِ بسته/ چشم هایِ زخم/ بر آخرین پرنده ی این بام آرزو...
هر اثر ادبی در جریان توصیف ظاهری برخی واقعیات خارجی، در نهان نگاهی غیر مستقیم به فرایند ساختمان خود دارد. گرگ ها، دیواره های سیاه، کلاغان سیاه و ... موتیف هایی هستند که شاعر را در افادهی معنای مورد نظر یاری می رسانند. فرم شعر، هم در سطحی معنایی حامل مفهوم سیلان یافته در شعر است و هم در نظام واژگانی، واجی و وزنی گستره ی افق خواننده نسبت به معنا را می سنجد. زیرا از یک طرف خواننده معنا را تعیین می کند و شاعر تنها از طریق اجزای اثر، متن را مانند کلی پویا در نظر خواننده نمایان می کند تا مخاطب معنای کمینه ی شعر را دریابد. شعری دیگر از این مجموعه را با هم می خوانیم:
-چراغ را تو روشن کردی/ سخت می گذشت زندگی/ و ما که پنداشتیم خورشیدمان هیچ گاه غروب نخواهد کرد/ سخت بود این گونه دوست داشتن/ عاشقانه زیستن/ سخت مثل سنگی که دل نداشت جان به قطره های آب بسپارد/ آن چنان می شتابیم/ که شب را به بوسه ای و آغوش خاموش کنیم/ ما فراموش شدگانیم/ مسافران کشتی مهاجری که نان را پارو می زدند...
پوتب نیا می گوید: اثر شعری دارای سه بخش است: فرم بیرونی یا همان جانب محسوس متن؛ معنی یا جانب روشن و واضح متن و فرم درونی یعنی جانب رابطه ی مجازی میان آن دو جانب دیگر.
راوی از دو سویه ی متضاد در روایت برای تجلی معنا بهره می جوید که توالی این دو روایت را نخست در سطر اول می بینیم که شاعر برای ایجاد این رابطه به صورت عینی، از خط تیره استفاده می کند که به نوعی بیانگر همان تقابلی است که به آن اشاره کردیم و در سطحی دیگر، راوی سکون سنگ را در مقابل سیلان عشق قرار میدهد که در مقابل هجوم بی وقفه ی قطره های آب، ایستادگی می کند و حتی ذره‌ای تلاش را بر نمی تابد.
شاعر در چندین شعر دیگر از این مجموعه، معناهایی را در سفیدخوانی متن به عهده ی خواننده وانهاده. مانند شعر: تعلیق، عبور؛ که نگارنده به علت تطویل مقال، خوانش آن‌ها را به عهده‌ی خواننده می‌گذارد.
Https://t.me/davatmoaser

مزدک_پنجه_ای شعر دوست داشتن اتفاقی نیست انتشارات دوات معاصر
مزدک پنجه ای

مراکز فروش دوست داشتن اتفای نیست در استان گیلان

یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶، ۱:۵۴ ب.ظ
مراکز فروش مجموعه شعر دوست داشتن اتفاقی نیست مزدک پنجه ای و مجموعه شعر دو کتاب جواد شجاعی فرد را می توانید در رشت از کتاب فروشی های ماه نو، فرازمند، طاعتی، بدر و در لاهیجان از کتاب فروشی فرازمند، شهرکتاب لاهیجان تهیه فرمایید.

 

مزدک_پنجه_ای شعر دوست داشتن اتفاقی نیست انتشارات دوات معاصر
مزدک پنجه ای

شاعرانگی پرفورمنس ها در دموکراسی صدا

چهارشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۶، ۲:۰ ب.ظ
سحر یحیی پور- نشریه دوات: مجموعه شعر «دوست داشتن اتفاقی نیست» اثر «مزدك پنجه ای» به تازگی از سوی انتشارات «دوات معاصر» در گیلان با شمارگان ۵۰۰ نسخه به چاپ رسیده است... 1396/03/02 مجموعه شعر «دوست داشتن اتفاقی نیست» اثر «مزدك پنجه ای» به تازگی از سوی انتشارات «دوات معاصر» در گیلان با شمارگان ۵۰۰ نسخه به چاپ رسیده است. این كتاب ۹۰ صفحه‌ای 30شعر از تازه‌ترین آثار شاعر را در خود جای داده است. رویکرد متفاوت اشعار مزدك پنجه‌ای استفاده از تكنیك «چندصدایی» است كه به دلیل آن صدا و لحن‌های گوناگونی را بر اساس شخصیت‌های مختلف وارد اثر می‌كند. در استفاده از این شیوه دیگر راوی متكلم وحده روایت نیست. شعر مجموعه صداها و دیدگاه‌هایی است كه هر یك در حال روایت یك ماجرا از زاویه دید خودشان‌اند و مجموعه این صداهاست كه شعر را می‌سازد. برخلاف آنچه ممكن است از نام كتاب برداشت شود، شاعر در بیشتر شعرها رویكردی اجتماعی دارد. این‌نگاه اجتماعی آن جا كه پای چند صدایی به شعر باز می‌شود، با فرهنگ و گویش گیلكی در هم می‌آمیزد. مثلاً در «آواز‌های شبانه كورقوقو» وجود شخصیتی گیلك زبان، كه به‌عنوان یك تیپ شخصیتی اصطلاحات و كنایه‌های روزمره مردم گیلان را بیان می‌كند، رنگ و بویی بومی به شعر بخشیده است. «اون می‌فهمید، صداشو حق به جانب می‌كرد، می‌گفت: _ یالا، یالا بگو چیه ماجرا؟ _ ننم از كویا آیه آقاجان، خوراشه خورا آیه» (ص ۳۰) شاعر در خلق شعر‌های چند صدایی روایت را آن‌گونه پیش می‌برد كه مخاطب با خواندن اشعار در حقیقت مخاطب یك نمایش است؛نمایشی كه در قالب شعر روی صحنه می‌رود و گاهی بازیگران این نمایش همگی نقشی به یك اندازه مهم دارند. گاهی یكی از بازیگران نقش اصلی و دیگران نقش‌های مكمل نمایش را به عهده دارند. صدا‌ها بر اساس تیپ‌های شخصیتی، لحن و فونت نوشتاری واژه‌ها از هم جدا می‌شوند. شاعر توانسته است با استفاده از چند صدایی پدید آورنده فرم‌های مختلفی در اشعار باشد. در اشعار پنجه‌ای كمتر شاهد سطرنویسی‌های شاعرانه هستیم. تصاویر و كاركرد تكنیك‌های بیانی اغلب در ساختار عمودی شعر‌ها دیده می‌شوند. شعر‌ها روایت‌هایی هستند كه گاهی در آنها شكست زمانی نیز اتفاق می‌افتد. «هیچ‌كس اما پرده بر چشم‌های متحیر نمی‌كشد/حرص نمی‌زنند/ بیهوده نمی‌كشند/در جنگل با منطقِ طبیعت سیر می‌كنند/ _غریزه نخستین زبان جست‌وجوست/ باید به اصل خود برگردیم» (ص ۱۱) رویكرد اجتماعی شاعر را می‌توان در شعر «كیف یك وكیل» جست‌وجو كرد. این شعر از زبان كیف وكیلی كه هر روز شاهد گفت‌وگوها و اتفاقات روزمره دادگستری است نوشته شده است. پنجه‌ای در این مجموعه شاعر مكان‌ها و موقعیت‌ها است. ورزشگاه، دادگستری، خانه و... را به شعر می‌رساند. از این نظر می‌توان او را شاعری دانست كه از به تصویر كشیدن موقعیت‌های گوناگون زندگی با زبان شاعرانه خود ابایی ندارد. از زاویه‌ای دیگر به اتفاقات روزمره می‌نگرد و زندگی ماشینی را به جهان شعر مرتبط می‌سازد. همان‌طور كه در شعر «ورزش گاه» هیجانات یك مسابقه فوتبال را بدون اینكه اشعارش به توصیف نزدیك شوند، تصویر می‌كند: «گاهی می‌گویم دفعه بعد كه هیجان بالاگرفت/ تماس بگیرم با مجید آقا/ استكانش را بردارد/ ببیند قهوه‌خانه فقط مركز جهان نیست.» (ص ۸۷)

مزدک_پنجه_ای شعر دوست داشتن اتفاقی نیست انتشارات دوات معاصر
مزدک پنجه ای

مجموعه شعر دوست داشتن اتفاقی نیست مزدک پنجه ای منتشر شد

سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۶، ۸:۱۸ ب.ظ

 

مجموعه شعر " دوست داشتن اتفاقی نیست " منتشر شد

سومین مجموعه شعر مزدک پنجه ای تحت عنوان "دوست داشتن اتفاقی نیست" در سال 96 توسط انتشارات دوات معاصر در 94 صفحه به قیمت 8000 تومان منتشر شد.

اغلب شعرهای این مجموعه مضامینی اجتماعی دارند و شاعر به مقوله ی فرم و چند صدایی توجه ویژه داشته است.

پیش دستی

پیش رفتیم

آن قدر

پیش رفته شدیم

دستِ پیش گرفتیم        پس

هر چه پیش روی کردیم

مرزها به تاریخ بازنگشتند

بخواب کودکم!

پیش بینی مرگ، کار ساده ای است

گاهی در قهوه قجری لبی پیشاهنگ می شد

باید از خواب های پریشان فاصله گرفت

تاریخ، پیش گوی خوبی است

 

ما پیشاپیش خزان به بهار رسیده بودیم

در یک پیش دستی تاریخی!

 

لازم به ذکر است از مزدک پنجه ای پیش از این مجموعه شعرهای "چوپان کلمات"،"بادبادک های روزنامه ای" منتشر شده بود.

 

مزدک_پنجه_ای شعر دوست داشتن اتفاقی نیست انتشارات دوات معاصر
مزدک پنجه ای

ما برای دکتر حشمت چه کردیم

دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۵، ۱:۳۲ ق.ظ

میزبانی که قدر میهمان نمی داند

مزدک پنجه ای

 

مـنصوروار گـر ببرنـدم به پـای دار

مردانه جان دهم که جهان پایدار نیست

گیل نگاه: دکتر حشمت مهمان گیلانی هاست و البته محل اقامتش در یکی از محله‌های قدیمی که نزدیک به مرکز شهر رشت است، قرار دارد. هر سال در تاریخ ۱۱ آذر، سال روز شهادت میرزا کوچک جنگلی در اخبار و رسانه‌ها پیرامون نهضت جنگل، حق طلبی‌ها و عدالت خواهی‌های میرزا و یارانش صحبت و دائما به قول‌ها و تفکرات میرزا و رفتار آزادی خواهانه آن‌ها توجه داده می‌شود اما وقتی به ۱۲ آذر و پساپس آن روزهای دیگر می‌رسیم، فراموش می‌کنیم برای زنده نگه داشتن و احترام به آزادی خواهی افرادی که از منافع شخصی گذشتند و جان بر کف نهادند، برای استقلال و آزادی بدون توجه به قومیت گرایی جنگیدند، تلاش و اقدامی شایسته انجام دهیم.

باید بپذیریم که نهضت جنگل تنها با یک نفر شکل نمی‌گرفت، میرزا یک نفر بود و مطمئنا بدون وجود یاران و گروهش نمی‌توانست تاثیر گذار باشد. بر این اساس معتقدم‌‌ همان قدر که به نقش میرزا به عنوان یک آزاده در تحقق استقلال و آزادی ایران اشاره می‌شود باید به نقش و جایگاه همراهان او نیز توجه کرد.

«زمانی که روس‌ها در سال ۱۳۲۹ قمری برابر با ۱۲۸۶ شمسی از طریق آستارا به خاک ایران تجاوز کرده و به شهرهای انزلی و رشت هجوم آوردند، «جمعیت اتحاد اسلام» که دکتر حشمت از اعضای فعال آن بود، به مقابله و مبارزه با روس‌ها پرداخت و گروه‌های مختلفی را به نقاط مختلف گیلإن اعزام داشت. دکتر حشمت همیشه در اندیشه خدمت به مردم منطقه و رشد فرهنگ مردم بود و در تماس با روشنفکران و آزادی‌خواهان) رانکوه (لنگرود و رودسر و همزمان با دایر کردن «نظام ملی» در لاهیجان، از آنان برای گسترش فرهنگ و آبادانی منطقه و نیز ایجاد راه‌های ارتباطی و کمک به تهی دستان و توجه به بهروزی دهقانان یاری می‌طلبید»(از اینجا بخوانید)

به یاد داشته باشیم که دکتر حشمت یک پزشک بود و شهر و دیار خود را ترک گفت و با تهیه‌ی دارو و سایر خدماتی که می‌توانست در عرصه‌ی پزشکی و.. به جنگلی‌ها دهد یکی از ستون‌های نهضت جنگل به شمار می‌رفت و شایسته نیست او را خائن بپنداریم و در شهری که مقیم آن است با او به مانند یک غریبه رفتار کنیم. آیا ما میزبان شایسته‌ای بوده‌ایم؟

لازم می‌دانم در اینجا یادآوری کنم طبق اسناد موجود «سال پس از شهادت دکتر حشمت بار دیگر رشت به تصرف جنگلی‌ها درآمد. نخستین اقدام میرزا این بود که به سوی آرامگاه دکتر حشمت برای ادای احترام رفت و در زیر درخت کهنسال مسجدی که مدفن دکتر حشمت است، سخنان خود را با آیه‌ای از قرآن کریم آغازکرد (وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ-‌ای پیامبر! هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند- سوره آل عمران – آیه ۱۶۹) و گفت: «با فقدان این مرد بزرگ هنوز کمرمان راست نشده است. این ضایعه برای ما بسیار گران و تحملش بسیار سخت بود و از خداوند متعال می‌خواهیم ما را موفق بدارد تا تقاص خونش را از جلادان خون آشام بگیریم.

۲

چند سال پیش یکی از اقوام که جنب مزار دکتر حشمت در محله چله خانه سوپرمارکت دارد با پدرم که در آن زمان مسوول روابط عمومی شورای اسلامی شهر رشت بود، تماس گرفت و عنوان داشت که چند ژاپنی علاقه‌مند به نهضت جنگل، مراجعه کرده‌اند و می‌خواهند قبر دکتر حشمت را از نزدیک ببیند اما درش قفل است و ما مجبور شده‌ایم برای آن‌ها از مسجد محله نردبان بگیریم و از دیوار بالا بروند و این باعث آبرو ریزی است، آن‌ها می‌پرسند چرا قبر دکتر پر از علف شده و سر در و رنگ و نمای خوبی ندارد چرا برای عموم قابل دسترسی نیست!
البته بعد‌ها این در بازگشایی شد اما به دلیل شب خوابی‌های عده‌ای بی‌خانمان که بعد‌ها به دلیل بی‌توجهی محلی برای تخلیه‌ی ادرار عده‌ای بی‌فرهنگ شده بود، مجددا بسته شد، اخیرا نیز کلید آن را به یک مغازه دار داده شده که البته باز همانند گذشته در آن بسته و غیر قابل مشاهده برای عموم است. لازم به ذکر است قبر دکتر حشمت در جوار عمارت شهرداری منطقه دو قرار دارد و در طول این سال‌ها شهرداران منطقه از پنجره‌ی ساختمان محل استقرار می‌توانسته‌اند وضع نابسامان آن را روئت کنند اما چرا هیچ اقدام عاجلی برای بازسازی آن صورت نمی‌گیرد، بر همگان پوشیده است! آیا شهردار رشت که دغدغه‌ی جذب گردشگر و توریست دارد و به اقتصاد گردشگری اهمیت می‌دهد، نمی‌خواهد برای دکتر حشمت که غریب و مهمان شهر است، قدمی بردارد. آیا ما رشتی‌ها دین خود را به او که بی‌مزد و منت به عنوان یک پزشک حاذق در راه جنگل قدم نهاد. ادا کرده‌ایم، آیا صرف نام نهادن یک میدان و یک نماد نه چندان جذاب می‌تواند پاسخ گوی آن همه ایثار باشد. نمادی که مدت زیادی است بی‌عینک است و از ظاهر مناسبی به لحاظ زیبایی منظر برخوردار نیست.

به قول استاد مرحوم ابراهیم فخرایی که از یاران میرزا و نویسنده کتاب «سردار جنگل» است، در قسمتی از یادداشت‌های خود آورده‌ است: «درباره مرحوم دکتر حشمت زیاد کار نشده‌ است و جامعه آزادی خواه حق‌اش را به نحو احسن ادا نکرده‌است. شنیده‌ام، هر وقت محصول برنج شمال را که از آب حشمت رود مشروب می‌شود برمی‌دارند، قسمتی از آن را به نام خیرات و شادی روح احداث‌ کننده حشمت رود برای مستضعفین و بینوایان اختصاص می‌دهند»

۳

دکتر حشمت در روز چهاردهم اردیبهشت سال ۱۲۹۸ شمسی برابر با یازدهم شعبان ۱۳۳۷ قمری و دوم ماه مه ۱۹۱۹ میلادی درگذشت.

پیکر او را کاس آقا حسام معروف به خیاط که از آزادیخواهان قدیمی مقیم رشت بود تحویل گرفت و در گورستان محله چله‌خانه به خاک سپرد.

سید اشرف‌الدین حسینی معروف به «نسیم شمال» به مناسبت اعدام دکتر حشمت دو بیت شعر زیر را سرود:

رشت شد نامدار ایوالله/شاد شد مالدار ایوالله

دکتر طالقانی اندر رشت/رفت بالای دار ایوالله

 

مزدک_پنجه_ای دکتر_حشمت رشت
مزدک پنجه ای

خرید خانه ابتهاج فرصتی برای جذب گردشگر

دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۵، ۱:۲۹ ق.ظ
 

گیل نگاه-مزدک پنجه ای:امروزه گردشگری شهری در زمره مهم‌ترین صنایع توسعه پایدار شهری، فرصت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی برای مدیریت شهری به شمار می‌رود. اجرای تورهای گردشگری هدفمند،استقرار ایستگاه‌های راهنمای مسافر و تسهیلات ویژه رفت‌وآمد به نقاط فرهنگی، زیارتی، تفریحی و ییلاقی، ازجمله اقدامات زیرساختی است که مدیریت شهری درزمینه گردشگری شهری با محوریت توسعه فرهنگ گردشگری و حقوق شهروندی می‌تواند انجام دهد.

“گردشگری یکی از مولفه‌های اصلی حقوق بشر و شهروندی محسوب می‌شود و در فرآیند زیست سالم انسانی، تاثیر‌گذار است اما باوجود اهمیت آن در لایحه حقوق شهروندی قرار نگرفته و موردتوجه واقع نشده است. حقوق شهروندی دربرگیرنده امتیازات، حقوق و تکالیف شهروندان، دولت و تمامی نهادهای عمومی و مدنی در یک جامعه است. گردشگری یکی از مولفه‌های اصلی حقوق بشر بوده و در اعلامیه جهانی حقوق بشر، ۱۶دسامبر ۱۹۴۸ و در میثاقین حقوق سیاسی مدنی و فرهنگی اقتصادی به آن اشاره‌شده و گردشگری را در زمره نسل سوم و چهارم حقوق بشر قلمداد و تلقی کرده‌اند. گردشگری یا جهانگردی هم در قامت حق توسعه و هم در قالب حق فرهنگی قرارگرفته است”.[۱]

«حقوق شهروندی در گردشگری که فلسفه اصلی آن تعامل انسان‌ها با یکدیگر است، زمانی نمود پیدا می‌کند که دو جامعه‌ای که نسبت به یکدیگر شناخت ندارند باهم ارتباط می‌گیرند. در این نقطه است که حقوق افراد اعم از گردشگر، میزبان، مجری یا ارائه‌کننده خدمات شکل جدیدی به خود می‌گیرد و اگر هریک از این افراد به حقوق خود واقف نباشند، در گردشگری پایدار با مشکل مواجه خواهیم شد.»[۲]

قابلیتهای گردشگری رشت

شهر رشت دارای قدمت و اصالت تاریخی است. وجود بناهای تاریخی در سطح محلات قدیمی و مرکز شهر و تفرجگاه‌های طبیعی هم چون باغ محتشم و … از قابلیت‌های گردشگری رشت است اما بی‌توجهی مسئولان شهری رشت در دهه‌های اخیر سبب تنزل در جذب گردشگر شده است.متاسفانه بسیاری از گردشگران، شهر رشت را برای اقامت برنمی‌گزینند و صرفا از آن به‌عنوان محل دسترسی به شهرهایی چون لاهیجان،انزلی و فومن و … استفاده می‌کنند. درحالی‌که شهر رشت به‌عنوان یکی از فرهنگی‌ترین مراکز استان‌ها به شمار می‌رود نتوانسته خود را به استانداردهای صنعت توریسم در حد ایران نیز برساند.فرض بگیریم یک گردشگر برای بار دوم قرار است وارد شهر رشت شود،چه جذابیت‌هایی برای او فراهم کرده‌ایم که انگیزه لازم را به‌منظور اقامت و تفریح داشته باشد.صِرف دیدن بناهای تاریخی و تفرجگاه‌های طبیعی مطمئنا نمی‌تواند ایجاد انگیزش کند.آنچه امروزه در بسیاری از شهرهای بزرگ ایران و خارج از کشور اتفاق می‌افتد ایجاد فضاهای جدید گردشگری و اجرای برنامه‌های هنری و فرهنگی است.شهر رشت با توجه به استعداد عظیمی که در عرصه‌ی طبیعت و بناهای قدمی خاصه در محلاتی مثل ساغری سازان،پیرسرا،استادسرا و … دارد می‌تواند،انگیزش دیدار مجدد را برای هر گردشگری فراهم آورد.

به‌عنوان‌مثال پیاده راه فرهنگی و ترمیم بافت سبزه‌میدان،باغ محشم، نصب مجسمه‌های مفاخر و سایر مجسمه‌های مدرن و پست‌مدرن،احداث پارک‌های جدید،توجه ویژه به فضای سبز،رفع آلودگی از رودخانه‌ها، برپایی برنامه‌های فرهنگی چون جشنواره شمعدانی‌ها و جشنواره غذاهای محلی در سطح ملی می‌تواند ازجمله نکات مهم در جذب گردشگر به شمار آید.

شهرداری به‌عنوان یکی از دستگاه‌های مهم در عرصه‌ی برنامه‌ریزی مدیریت شهری می‌تواند به‌واسطه‌ی قدمتی که این شهر در عرصه‌ی فرهنگ و هنر دارد و چهره‌های مطرحی که از این شهر در عرصه‌ی ملی و جهانی نام‌آور شده‌اند استفاده کرده و اقدام به جذب هر چه بیشتر گردشگران کند.

برای نمونه چندی پیش در خبرها آمده بود عده‌ای از مسوولان تلاش دارند تا خانه‌ی هوشنگ ابتهاج این شاعر ملی و اصالتا رشتی را که از خانواده‌های بزرگ سمیعی است ،خریداری نمایند و آن از به‌عنوان خانه شعر استفاده نمایند که ظاهرا این طرح به‌واسطه‌ی قیمت بالای ملک نیمه‌کاره رها شد درحالی‌که سرمایه‌گذاری در این بخش با توجه به در قید حیات بودن این شاعر ضمن تقدیر،می‌تواند دستاورد اقتصادی را به لحاظ جذب توریست در درازمدت برای شهر داشته باشد.

منازل بسیاری از مشاهیر و هنرمندان در کوچه‌پس‌کوچه‌های رشت مثل خانه‌ی میرزا هنوز وجود دارد که در صورت خریداری و بازسازی به‌عنوان یک امکان اقتصادی- گردشگری می‌تواند بر کاربری‌های فرهنگی  این شهر بیفزاید. برای نمونه خانه‌ی نصرت رحمانی در پیرسرا که قدمتی تاریخی دارد یا خانه‌ی آیدین آغداشلو،گلچین گیلانی و بسیاری از هنرمندان مطرح و نامدار که به‌واسطه‌ی پایگاه مردمی که دارند قابلیت جذب گردشگران فرهنگی را فراهم خواهند آورد.

شهرداری با خرید خانه‌ی نخستین شهردار رشت به نام حاج خلیل رفیع که اکنون عمارت شورای اسلامی شهر رشت نیز هست،توانست یک امکان فرهنگی- گردشگری را برای شهر به وجود آورد.

همچنین خرید خانه‌ی فرهنگ گیلان در محله ساغری سازان با معماری منحصربه‌فردش، توسط فرهنگ دوستان و یاوران این خانه ازجمله دیگر اقدامات فرهنگی بوده که به‌واسطه‌ی اجرای برنامه‌های هنری در سطح ملی توسط گروه‌های هنری این خانه ،توانسته به جذب گردشگر کمک کند.

همچنین عمارت سمیعی در ساغری سازان یا حمام حاج‌آقا بزرگ،حمام حاجی که اکنون مخروبه‌ای است،استخر طبیعی عینک و باغ‌های اطراف رشت می‌توانند به‌عنوان فضای تاریخی،فرهنگی و گردشگری هر توریستی را به خود جذب کنند.

در پایان باید افزود، با توجه به این‌که در همه كشورها مدیریت شهری متولی سازمان‌بخشی به وضعیت توریسم شهری است و در كشور ما نیز باید با بهره‌گیری از تجارب شهرهای موفق دنیا، مدیریت شهری به‌عنوان متولی گردشگری به هماهنگی سازمان‌ها و دستگاه‌های مسئول بپردازد،بر این اساس به نظر اقدام به ایجاد سازمان گردشگری در شهرداری رشت به‌عنوان یک ضرورت فرهنگی – اقتصادی می‌تواند در تحقق توسعه حقوق شهروندی و گردشگری شهری موثر باشد.

 

[۱] پایگاه تحلیلی – خبری ایران بالکان ، گردشگری و منشور حقوق شهروندی ۲۳/۰۹/۱۳۹۲ کد خبر ۱۴۶۱۹

[۲] دکتر ایمانی خوشخو –محمدحسین ،روزنامه دنیای اقتصاد – شماره ۳۰۸۴-

مزدک_پنجه_ای هوشنگ_ابتهاج
مزدک پنجه ای

باز تعریف روزنامه نگار،خبر نگار،رپورتاژ بگیر

دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۵، ۱:۲۵ ق.ظ

باز تعریف روزنامه نگار،خبر نگار،رپورتاژ بگیر

یک

گیل نگاه- مزدک پنجه ای: مطبوعات از دوران مشروطه تاکنون نقش موثری در روشنگری و شناخت مردم نسبت به حقوق و مطالبات قانونی خود داشته اند، هر چند در پاره ای اوقات برخی از مطبوعات به‌واسطه‌ی عدم حرفه‌ای گری و شناخت جایگاه رسانه به جای آن که در جامعه‌ی مدنی به روشن گری بپردازند، بعضا جامعه را با اخبار، موضع گیری ها و تحلیل های نابخردانه دچار تشنج و بی ثباتی می کنند.

گیلان ازجمله استان‌هایی است که از دیرباز تاکنون کانون روشنفکری و روشنگری بوده است و هنوز نیز برخی از اهالی مطبوعات سعی آن دارند تا این خصلت مهم را حفظ کنند.در سال‌های گذشته با توجه به وضعیت نابسامان اقتصادی مطبوعات و تعدد نشریات محلی موجب شده است، بسیاری از نشریات و رسانه‌های تحلیلی – خبری سمت‌وسوی اقتصادی (رپورتاژ آگهی)  به خود بگیرند یا اگر هم نشریاتی که درگذشته بسیار مخاطب داشته به‌واسطه‌ی مشکلات معیشتی، از رونق افتاده و به شکلی باسیلی صورت خود را سرخ کنند. در این میان کمک‌های حمایتی معاونت مطبوعات نیز بسیار قطره‌چکانی است. از طرفی ایجاد خانه‌ی مطبوعات نیز در طول این سال‌ها نتوانسته مرهمی بر زخم‌های قدیمی مطبوعات و اهالی آن باشد. به‌گونه‌ای که دغدغه‌ی اقتصادی بر سایر امور ازجمله روشنگری، مطالبه گری و ایجاد گفتمان فرهنگی سایه انداخته است. بنابراین مشاهده می‌شود در سال‌های اخیر الگوها تغییر کرده و بر همین اساس جامعه بسیار کمتر از گذشته منزلتی برای روزنامه‌نگار قائل است. در شرایط فعلی بسیاری از نشریات و رسانه‌ها نقش روابط عمومی ادارات را برعهده‌گرفته‌اند و صرفا نمایشگر برنامه‌های تبلیغاتی آن‌ها هستند. خواستن ، مطالبه کردن و به عبارتی پرسش گری جای خود را به حمایت کورکورانه داده است.

آنچه به نظر راهکار برون‌شد از این وضعیت می‌تواند باشد، تلاش برای ارائه‌ی تعریفی جدید از روزنامه‌نگار، خبرنگار، رپورتاژ بگیر و تعریف دقیقی از نقش یک رسانه برای تعالی و تحقق رفاه و امنیت جامعه است. به نظر پس از بیان این تعاریف می‌توان جامعه را متوجه کرد که کار مطبوعات صرفا ارائه خبر و موضع‌گیری‌های جانب‌دارانه نیست، بلکه تحلیل درست و مشخص از شرایط جامعه و تحقیق مسئولان نسبت به تصمیمات و پیشامدهای آتی است.از این نظر، معتقدم مراجعه به نخبگان در تحلیل و تفسیر تحولات اجتماعی کمک خواهد کرد تا مردم به نقش و جایگاه خود در جامعه و نیز حقوقی که مطابق قانون می‌توانند از آن بهره‌مند شوند،آگاهی یابند.

درواقع با گام نهادن در چنین مسیری مطالبه گری مردم و روشنگری مطبوعات، مسئولین احساس خواهند کرد که هر رسانه چشم میلیون‌ها مردمی است که رفتار و تصمیمات آنان را نظاره‌گر هستند. به نظر در چنین فضایی است که مسئولان ملزم خواهند شد، برای تسری و نهادینه کردن موضوعاتی که مرتبط با حقوق شهروندی است،از رسانه‌هایی که سیاقی حرفه‌ای و متعهدانه دارند، بهره‌مند شوند. به عبارتی رفتار حرفه‌ای یک رسانه موجب ثبات و اطمینان جامعه از درستی و صداقت قلم نویسندگانش خواهد شد.

دو

در جامعه‌ی امروز رسانه‌های ارتباط‌جمعی به کمک بسیاری از مردم و مسئولان آمده است. نقش و اهمیت پدیده‌ی مذکور غیرقابل‌انکار است به‌گونه‌ای که یکی از اقوام تعریف می‌کرد در تلگرام گروهی است تحت عنوان اخبار فومن که اعضای بسیار دارد و در این گروه مسئولین و مردم عادی عضو هستند، راوی می‌گوید مردم از مشکلات شهر می‌نویسند و تصویر می‌گذارند و جالب این‌که پس از چندی خبر رفع آن مشکل مجددا در آن گروه بازتاب داده می‌شود. یادم است مدیر اسبق روابط عمومی منطقه یک شهرداری رشت نیز درحرکتی خلاقانه اقدام به ایجاد گروهی با حضور برخی از خبرنگاران و کارمندان شهرداری آن منطقه کرده بود و شهردار منطقه در همان گروه دستور رفع مشکلات را می‌داده و رفع سریع آن را خواستار می‌شده است. بنابراین اگر روابط عمومی‌ها و مسئولان واقف به نقش و ارزش نشریات و رسانه‌های جمعی باشند و نشریات نیز رفتاری حرفه‌ای از خود بروز دهند و نقد، مطالبه گری منطقی و قانونی داشته باشند، موجبات سلامت و امنیت روانی جامعه در سایه توسعه‌ی حقوق شهروندی فراهم خواهد شد.

مزدک_پنجه_ای روزنامه_نگار خبرنگار
مزدک پنجه ای

یادداشتی پیرامون جایزه ی ادبی شاملو

دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۵، ۱:۱۸ ق.ظ

 چرا شاملو، الیوت نشد

مزدک پنجه ای

رسانه فرهنگ و هنر فارسی: در ایران عمر جوایز ادبی خصوصی آن چنان طولانی نیست. قدیمی ترین جوایز ادبی خصوصی چون مهرگان و گلشیری حدود دو دهه عمر دارند. فارغ از مسائل سیاسی و اقتصادی که بیشتر اوقات دامن جایزه های ادبی خصوصی در ایران را گرفته (کارنامه)، در اغلب مواردی که جوایز ادبی با بهره جستن از نام بزرگان ادبیات برگزار شده به دلیل ضعف داوری، عدم مدیریت و نداشتن تعریفی از روش کار به نافرجامی رسیده و ممارستی برایش حاصل نشده است. در واقع بیشتر جوایز نه برای کشف استعداد بلکه به منظور مطرح کردن نام برگزارکنندگان آن و رونق اقتصادی بنگاه های نشر به وجود می آیند امری که در سایر جوایز ادبی ملل دیگر در جایگاه نخست قرار ندارد.

در دوره های گذشته گروهی با استفاده از نام “نیما” جایزه ای را به کتاب های شعر منتشر شده، اختصاص دادند که به مانند سایر جوایز ادبی با حرف و حدیث هایی در نحوه ی داوری و انتخاب همراه بود و مدتی است که دیگر به دلایل نامعلومی برگزار نمی شود و البته تاثیر چندانی نیز در روند کار منتخبان خود و خاصه ادبیات نداشت.

جایزه شعر “خبرنگاران” نیز از دهه هشتاد تا کنون از دیگر جوایز ادبی خصوصی بوده که در همان ابتدای کار با برگزیدن مجموعه شعر “یک بسته سیگار در تبعید” اثر غلامرضا بروسان و تعرفه ی او به عنوان شاعری جدی و حرفه ای که پیش از این برای مخاطبان حوزه ی ادبیات نامی ناآشنا بود، و استقبال بی نظیر مخاطبان از شعرهای این شاعر در کتاب های بعدی، این جایزه را در بین اهالی رسانه و ادبیات به عنوان جایزه ی موثر تثبیت کرد اما این جایزه نیز پس آن دوره ی شکوفایی دیگر به سان گذشته چهره ی شاخصی را تعرفه نکرد و روند تاثیرگذاری آن کم رنگ شد.

در دو سال اخیر نیز جایزه ی “شاملو” زیر نظر بنیاد شاملو به تولیت همسر این شاعر پر آوازه با روی کرد بررسی کتاب های منتشر شده شعر برگزار شد که البته دبیری این جایزه را در دو دوره ی گذشته حافظ موسوی بر عهده داشت.

پرسش اساسی برخی مخاطبان از برگزارکنندگان جایزه ی شاملو خاصه دبیر ش، این است که هدف اصلی از برگزاری چنین جایزه ای چه بوده است؟ در واقع وقتی به شیوه و هدف جوایز مهم ادبی در سراسر دنیا نگاه می کنیم، با مفاهیمی از پیش تعریف شده مواجه هستیم که انتخاب های شان نیز بر اساس آن تعاریف انجام می پذیرد و احتمالا فراخوان و داوری ها نیز به اتکای همان تعریف و هدف انجام می گیرد. برای نمونه جایزه گنکور در سال ۱۸۹۶ در پی وصیت ادموند دو گنکور بنیان گذاشته شده است. جایزه ی گنکور هر ساله نصیب بهترین کتاب داستانی می شود که طی همان سال منتشر شده است. این آکادمی دارای عضو ثابت است که همه صاحب درجات رفیع در ادبیات هستند. نکته مهم این که این جایزه به نویسندگان جوان تعلق می گیرد.

متاسفانه برگزار کنندگان جایزه ی شاملو در اولین سال برگزاری این جایزه صرفا به ارایه ی فراخوان محدود اکتفا کردند و در سال بعد نیز تنها به واسطه ی اعتراض برخی از ناشرین و مولفین مبنی بر عدم اطلاع رسانی وسیع، سعی کردند این بار در عرصه ی اطلاع رسانی قوی تر از گذشته عمل کنند اما هنوز هم به درستی کسی نمی داند هدف از برگزاری این جایزه که می تواند به واسطه ی نام و جایگاه شاملو شکلی بین المللی به خود بگیرد، چه بوده است.

البته جناب حافظ موسوی در پاسخ به یکی از همین انتقادها که پاسخ اش در دنیای مجازی (تلگرام) به دست مان رسید، این گونه بوده است:”زمانی که شاملو زنده بود و موسسه ای به نام ایشان تاسیس شد همواره به فکر این بود که حرکتی در حمایت از شعر نسل جوان اتفاق بیفتد و جایزه ای برگزار شود و موسسه الف. بامداد به مدیرعاملی عبدالله سالم و با ریاست آیدا سرکیسیان جایزه شاملو را بنیان گذاشت” و البته دبیر این جایزه زمانی که با انتقادهای گسترده و رسانه ای مواجه شد اقدام به توضیح پیرامون نحوه برگزاری این جایزه و پاسخ دادن کرد و سعی نمود شیوه ی کار را توضیح دهد. اما تعریفی مشخص از هدف این جایزه ارایه نکرد و به همین واسطه می بینیم که در سال گذشته دو چهره ی نام آشنای شعر ایران، علی باباچاهی و شمس لنگرودی که بیش از ۶۰ سال سن دارند به عنوان نفرات برگزیده انتخاب می شوند. اما درست در سال بعد یعنی امسال با شیوه و روش دیگری در نحوه ی انتخاب مواجه هستیم؛ در واقع مخاطبان این جایزه در اظهارات و نحوه ی انتخاب، تناقضاتی را می بینند که چالش برانگیز است. به راستی چگونه می شود در سال اول بحث توجه و اهمیت به جوانان مطرح نمی شود؟ آیا در سال اول توجهی به آرزو و دغدغه ی شاملو شده است؟ اساسا تعریف برگزار کنندگان از شعر جوان چیست؟ آیا سن شاعر ملاک است یا ظرفیت های شعری یک شاعر هر چند مسن؟ اگر هدف کشف استعدادهای جوان و توجه به شعر جوان است چرا سال اول دو شاعر مسن برگزیده شدند، اگر هدف سن و سال نیست و ملاک خود شعر است چنان که دبیر این جایزه می گوید “تلاش ما این است که کتاب هایی را که از نظر ارزش ادبی و هنری آثار از حیث فرم، ساختار، تخیل، نو آوری و همه آن چیزهایی که از دیدگاه بلاغت و زیبایی شناسی حائز اهمیت اند، برای ما از اولویت برخوردار باشند”، چرا عملکردها بدین شکل متناقض است؟

برگزار کنندگان این جایزه هیچ گاه توضیح نداند آیا شاعری که یک بار برگزیده شد، سال های بعد هم امکان شرکت و انتخاب شدن دارد یا این که هر سال این جایزه نصیب یک نفر می شود.

توضیحات دبیر جایزه پیرامون داوران و نحوه ی انتخاب داوران نیز در جای خود تامل بر انگیز است؛ خود ایشان که دبیری جایزه را بر عهده دارند اولا به عنوان یکی از سه داور مرحله اول و دوم هستند و بعد توضیح می دهند که بیش از ۱۷۰ عنوان کتاب را بررسی کرده اند و سپس سه داور به ۳۵ تا ۴۰ عنوان کتاب رسیده اند و نکته جالب تر این که در مرحله دوم نیز مجددا همان سه داور مرحله ی نخست اقدام به داوری مرحله دوم می کنند و در پایان (مرحله سوم) ۱۶ کتاب به مرحله ی نهایی می رسد و برای این مرحله از ۹ داور استفاده می شود که دو داور آن یعنی علی رضا عباسی و علیرضا بهنام در تمامی مراحل حضور داشته اند و این البته به زعم منتقدان نمی تواند در بردارنده قضاوتی عادلانه باشد.

در اینجا توجه مخاطبان را به اسامی سایر داوران جلب می کنم: ۱- خسرو پارسا ۲- رویا تیموریان ۳- هوشنگ چالنگی ۴- فرزان سجودی ۵- عنایت سمیعی ۶- محمد صنعتی ۷- لیلی گلستان ۸- علی رضا بهنام ۹- علیرضا عباسی.

پیرامون گزینش داوران با جدا نمودن نام هایی چون هوشنگ چالنگی، عنایت سمیعی، علیرضا بهنام و علی رضا عباسی که در عرصه ی شعر و نقد شعر شناخته شده هستند و تالیفاتی دارند، درباره ی سایر داوران انتقادهای اساسی را می توان به هیات برگزار کنندگان وارد آورد.

یکی از پرسش ها چنین است، داوران بر اساس چه متر و معیاری انتخاب شده اند و این که آیا در نظر برگزارکنندگان، داوری شعر یک امر تخصصی به شمار نمی رود؟ با نگاه به چینش داوران و پاسخ آقای موسوی به انتقادی پیرامون حضور داوران غیر شاعر که از سوی یزدان سلحشور در روزنامه ایران مطرح می شود “حضور صاحب نظرانی در حوزه های مختلف هنر و علوم انسانی در ترکیب هیات داوران جایزه شعر شاملو به هیچ وجه برای پیشگیری از فشار این یا آن جریان شعری و ادبی نیست” و در ادامه “تنها راهی که به ذهن ما رسیده است این است که کتاب های راه یافته به مرحله نهایی را که قاعدتا در ارزش های صرفا ادبی آن ها تردیدی نداریم به داوری جمعی از اهالی فرهنگ، هنر و علوم انسانی بگذاریم و قابلیت آن ها را برای نفوذ در بخش فرهیخته جامعه و اهالی فرهنگ و هنر بسنجیم” می توان به این نتیجه رسید که صرفا هدف آنان سنجش نفوذ این آثار در سطح عمومی جامعه است.

در این جا برای گسترش بحث نظر مخاطبان را به کارنامه ی برخی از داوران در پی جست و جویی که در اینترنت داشتم،جلب می کنم:

خسرو پارسا، جراح مغز و اعصاب و ستون فقرات. آن چه در جست و جویم پیرامون نام این پزشک به دست آوردم مقالاتی پیرامون مارکس و مارکسیسم در ایران در نشریه چشم انداز، سبک شناسی نظم و نثر فارسی، پسامدرنیسم در بوته نقد و … بوده است.

رویا تیموریان، بازیگر عرصه ی سینما و تلویزیون که تلاش ادبی ایشان صرفا در حد خواندن شعرهای حافظ بوده است.

محمد صنعتی، روان پزشک، نویسنده، منتقد ادبی و دانشیار دانشگاه علوم پزشکی تهران که شعری یا نقد شعری از ایشان حداقل در اینترنت یافت نشد.

لیلی گلستان، مترجم و نگارخانه دار ایرانی که مقالات و ترجمه های بسیاری در عرصه ی داستان نویسی و رمان دارد و در دنیای شعر به عنوان متخصص به شمار نمی رود.

فرزان سجودی، زبان شناس و نشانه شناس، دانشیار گروه نمایش دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر تهران، رئیس سابق گروه نشانه شناسی هنر در فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران که دکترای زبان شناسی از دانشگاه علامه طباطبایی دارد و ترجمه ها، مقالات و کتاب های بسیاری از ایشان در بحث زبان شناسی و نظریات ادبی منتشر شده است.

نگارنده با احترام به پنج داور این جایزه معتقدم، شعر اگر چه هنری برای عموم است اما داوری شعر و خاصه مجموعه ی شعرهایی که پس از دهه هفتاد منتشر شده است، به واسطه ی رویکردهای زبانی (به قول مولانا، آدمی مخفی است در زیر زبان) و تجربه های فرمی و آوانگارد شاعران در بحث زیبایی شناسی کاملا تخصصی است. بر این اساس داوری در این باره نیازمند شناخت بسیار از شیوه های اجرایی و برخورد با جهان مفاهیم شعر است. چرا که در طول سال های اخیر جریانات مختلف ادبی در شعر ایران حاکم بوده است و یک مخاطب عام که دغدغه ی اول هنری او هم زیستی با شعر نیست، نمی تواند به درستی پیرامون آن قضاوت شایسته ای داشته باشد، در واقع جایگاه این دست داوران در امر داوری به جایگاه یک نظر دهنده نه ناقد تنزل می یابد. به نظر نگارنده وقتی می گوییم شعر هنری اجرایی است، این اجرا چیزی جز زبانیت و نحوه ی برخورد شاعر با کلمه نیست. جناب موسوی در پاسخ های خود استناد به آیتم هایی چون بلاغت، ساختار و فرم نمودند، آیا تمامی داوران منتخب اشراف بر جوهره، ذات و نحوه شکل گیری شعر دارند؟ آیا ساختار شعر، داستان و فیلم نامه با هم فرق نمی کند؟

نگارنده از پنج داور حاضر در این جایزه حتی یک نقد شعر نیز نخوانده و ندیده ام و البته هر چه در اینترنت نیز جستار کردم چیزی به دست نیاوردم. بر این اساس است که می پندارم برخی از هیات داوران که نام برده شد، فاقد زیبایی شناسی تخصصی شعر هستند. برای نمونه پنج داور فوق هیچ یک تخصصی در امر شاعری ندارند یا من با اجرای شعری آن ها مواجه نشده ام. به غیر از خانم تیموریان چهار داور دیگر جملگی در مباحثی تجربه دارند که “درباره ی” ادبیات است و نه فن شعر، بپذیریم که داوری شعر امری تخصصی است که گاه درک ظرایف آن نیاز به تجربه ی شاعرانه نیز دارد در صورتی که پنج داور محترم هیچ گاه خود مجری و ناقد حرفه ای شعر نبوده اند. بنابراین درک و شناخت آنان از مقوله ی شعر هم ردیف سایر داوران نیست و این جاست که می توان پرسید آیا هیچ گاه برای داوری جایزه کن یا تئاتر از یک شاعر دعوت به عمل می آید؟ در حالی که سینما و تئاتر نسبت به شعر نیز مخاطب بیشتری دارد. آیا در ایران چهره هایی نبودند که شرایط ممتاز داوری شاملو را داشته باشند. یا آن که بودند اما …. بگذریم…

به نظر می رسد با توجه به عدم تعریف سیستم و ساختار مناسب برای برگزاری جایزه ی شعر شاملو این جایزه به سرنوشت سایر جوایز ادبی دچار شود. با این نحوه ی اجرا و شیوه انتخاب هیچ گاه آرزوی دبیر این جایزه یعنی رساندن اعتبار جایزه ی شاملو به جایگاه جایزه الیوت، محقق نخواهد شد.

مزدک_پنجه_ای جایزه احمد_شاملو
مزدک پنجه ای
© سنگ پشت
طراح قالب: وبلاگ :: webloog
درباره من
سنگ پشت مزدک پنجه ای - شاعر و روزنامه نگار- وکیل پایه یک دادگستری، مدیر مسوول دو هفته نامه دوات و مدیر هنری انتشارات دوات معاصر
متولد 25 آذر 1360
اهل گیلان زمین- شهر بارانی رشت   
panjeheemazdak@gmail.com

آفرینه ها:
چوپان کلمات/ مجموعه شعر/ انتشارات فرهنگ ایلیا/ 1388
همه ی درخت ها سپیدارند/ نخستین آنتولوژی شاعران سپید سرای گیلان/انتشارات سوره ی مهر/ 1389
بادبادک های روزنامه ای / مجموعه شعر/ انتشارات نصیرا/1393
دوست داشتن اتفاقی نیست/مجموعه شعر / انتشارات دوات معاصر/1396
با من پرنده باش/ مجموعه شعر/ انتشارات دوات معاصر/ 1398
----------------------------------------------
مزدک بنجه ای
الشاعر والصحافي
موالید: ایران- رشت
---------------------------------------------
panjehee mazdak
Poet and journalist
Born: Iran - Rasht
جدیدترین‌ها
  • آیا انسان آینده، هویت خود را قربانی دانایی خواهد کرد؟ سه شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴
  • شعری از مزدک پنجه ای/ A poem by Mazdak Panjehee/قصيدة لمزدك پنجه‌ای دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۴
  • شعری از کتاب چوپان کلمات سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۴
  • محدوديت تخيل شاعرانه در متاورس دوشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۳
  • مرگ تخیل یا شبیه سازی تخیل یکشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۳
  • در گفت‌وگو با مزدک پنجه‌ای بررسی شد، متاورس چه بر سر ادبیات و زبان می‌آورد؟ یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳
  • صدای پای دگرگونی در شعر معاصر دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳
  • معشوقه باد یکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳
  • فاصله یکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳
  • شناسنامه‌ی اندوه یکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳
  • شباهت زبان کودکانه با زبان شاعران یکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳
  • فیلم نشست مجازی نقد و بررسی جریان شناسی شعر دیداری شنیداری اثر مزدک پنجه‌ای یکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳
موضوعات
  • مقالات ادبی
  • خبرهای مربوط به فرهنگ گیلان
  • یادداشت های شخصی
  • گفت و گو
  • کتاب های من
  • شعر
  • گزارش
  • عکس
  • خبرهای فرهنگی، هنری و ادبی
  • نقد نوشته ها
برچسب‌ها
  • مزدک پنجه ای (52)
  • شعر (38)
  • مزدک پنجه‌ای (15)
  • مزدک_پنجه_ای (12)
  • انتشارات دوات معاصر (9)
  • دوست داشتن اتفاقی نیست (8)
  • روزنامه شرق (7)
  • متاورس (6)
  • گیلان (5)
  • هوش مصنوعی (5)
  • شعر دیداری (5)
  • روزنامه آرمان (4)
  • براهنی (4)
  • زبان (4)
  • ادبیات (4)
  • دوات معاصر (4)
  • محمد آزرم (3)
  • نقد (3)
  • فضای مجازی (3)
  • گفت و گو (3)
آرشیو
  • تیر ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • دی ۱۴۰۳
  • آذر ۱۴۰۳
  • آبان ۱۴۰۳
  • شهریور ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • شهریور ۱۴۰۱
  • اردیبهشت ۱۴۰۱
  • مرداد ۱۴۰۰
  • تیر ۱۴۰۰
  • خرداد ۱۴۰۰
  • اردیبهشت ۱۴۰۰
  • فروردین ۱۴۰۰
  • بهمن ۱۳۹۹
  • دی ۱۳۹۹
  • آبان ۱۳۹۹
  • مرداد ۱۳۹۹
  • تیر ۱۳۹۹
  • خرداد ۱۳۹۹
  • اردیبهشت ۱۳۹۹
  • فروردین ۱۳۹۹
  • اسفند ۱۳۹۸
  • خرداد ۱۳۹۸
  • اسفند ۱۳۹۷
  • بهمن ۱۳۹۷
  • دی ۱۳۹۷
  • مهر ۱۳۹۷
  • مرداد ۱۳۹۷
  • آذر ۱۳۹۶
  • مهر ۱۳۹۶
  • شهریور ۱۳۹۶
  • مرداد ۱۳۹۶
  • تیر ۱۳۹۶
  • آرشيو
لینک‌های روزانه
  • دو شعر از مزدک پنجه ای در سایت ادبی آن دیگری این سایت متعلق به مسعود احمدی شاعر و منتقد است
  • 4 شعر از مزدک پنجه ای در سایت آن دیگری(مسعود احمدی)
  • نگاهي به مجموعه شعر «سب بابه» هرمز علي‌پور
  • «همه درخت‌ها سپیدارند» رونمایی می‌شود
  • نقد لادن نیکنام بر دفتر شعر «چوپان کلمات» سروده «مزدک پنجه يي»
  • چوپان کلمات منتشر شد
  • انعکاس مجموعه شعرم در سایت انتشارات فرهنگ ایلیا
  • گفـت و گوی روزنامه ی اعتماد با علی رضاپنجه ای- به نسل شما دروغ گرفته اند و نقد لادن نیکنام بر کتاب پیامبر کوچک
  • نقد من روی مجموعه شعر تو - تهران-85 اثر آرش نصرت اللهی در روزنامه ی اعتماد ملی تیتر این مطلب در ابتدا این بود: نماینده ی سازمان ملل در تو-تهران-85
  • بیوگرافی من در سایت جریان
  • نقد من روی مجموعه شعر "بلقیس و عاشقانه های دیگر " نزار قبانی در روزنامه ی اعمتاد
  • حادثه هنوز. نقدی روی رفتار های شعری م. موید .منتشر شده در روزنامه ی اعتماد ملی محمدحسين مهدوي (م.مويد) در شمار شاعران موج نو به حساب مي‌آيد. برخي از شاخصه‌هاي شعري‌اش، او را نسبت به ساير موج نويي‌ها متمايز مي‌سازد. اهميت ويژه‌ او به فرم، ساختار، زبان، اسطوره‌ها و نيز توجه به تناليته‌ كلمات، همچنين بهره جستن از ارائه‌هايي چون اس
  • نشريه "گیله وا"، ویژه ی فرهنگ ، هنر و ادبیات ، نوروز ۸۷ در سایت ورگ
  • دومین ویژه ی فرهنگ، هنر وادبیات گیله  ­وا به ­همت  خانه ­ی فرهنگ گیلان
  • نگاهی به رفتارهای شعری م.موید این مطلب در روزنامه ی اعتماد ملی در تاریخ 22-1-87 در بخش ادبیات منتشر شد.
  • مصاحبه ی من با اکبر اکسیر در سایت 3 پنج
  • معرفی شماره 2 ویژه ی گیله وا- به سردبیری علی رضا پنجه ای
  • شعری از من در والس ادبی
  • 2 شعر از من در سایت ادبی ماندگار
دوستان
  • کانون آگهی و تبلیغات دوات
  • پروفایل من در بلاگفا
  • وبلاگ حقوقی تبصره
  • منصور بنی مجیدی ( این ابر در گلو مانده )
  • پیامبر کوچک. علیرضا پنجه ای
  • عشق اول ( وبلاگ صوتی علیرضا پنجه ای )
  • شمس لنگرودی
  • مازیار نیستانی
  • فاطمه حق وردیان
  • آیدین مسنن
  • فرامرز سه دهی
  • داریوش آشوری
  • رمان سینما. محمود طیاری
  • خروس جنگی . غلام حسین غریب
  • مظاهر شهامت
  • مهناز یوسفی
  • معصومه یوسفی
  • علیرضا مجیدی (یک پزشک)
  • علی عبداللهی
  • شاهین شالچی (شاهد ماجرا)
  • خبر گزاری ایسنا
  • خبرگزاری مهر
  • خبرگزاری ایسنا- خزری
  • خبرگزاری فارس
  • خبرگزاری ایلنا
  • خبرگزاری کار ایران
  • خبرگزاری کتاب (ایبنا)
  • بهاالدین مرشدی (رویای بدون امضا)
  • پایگاه ادبی برزخ
  • یاسین نمکچیان(چهارشنبه سوری)
  • هواخوری ( مهرداد فلاح)
  • مجید دانش آراسته( متن خود یک کویر است )
  • رضا مقصدي
  • فاطمه صابری ( اتاق سفید )
  • فرشید جوانبخش
  • هوش های چند گانه ( مهدی مرادی )
  • آدم و حوا ( حسن محمودی )
  • سایت بهزاد خواجات
  • لیلا صادقی
  • ( حرف نو ) محمد رضا محمدی آملی
  • ( دالاهو ) فریاد شیری
  • اسماعیل یوردشاهیان
  • سایت نقاشی علی رضا درویش
  • آزیتا حقیقی جو
  • مهتاب طهماسبي
  • رضا دالک (ماهی)
  • مرتضی زاهدی (تصویر گر کتاب کودک)
  • یاسر متاجی
  • میثم متاجی
  • عاطفه صرفه جو (شمعدانی)
  • شقایق زعفری
  • علی باباچاهی
  • محمود معتقدی
  • آفاق شوهانی
  • ابوالفضل پاشا
  • لیلا کردبچه
  • حامد اریب
  • روجا چمنکار
  • آرش نصرت اللهی
  • محمد حسین مهدوی(م.موید)
  • رقیه کاویانی
  • سید محمد طلوعی
  • دکتر کاووس حسن لی
  • انتشارات فرهنگ ایلیا
  • مصطفی فخرایی
  • سایت ادبی پیاده رو
  • یزدان سلحشور
  • حامد بشارتی
  • حامد رحمتی
  • محمد آسیابانی
  • هرمز علی پور
  • بهزاد موسایی
  • اسماعیل مهران فر (کفاشی)
  • علی الفتی
  • ادبیات امروز ایران
  • رسول یونان
  • مجتبی پورمحسن
  • آریا صدیقی
  • سیده مریم اسحاقی
  • داریوش معمار
  • محمد ماهر
  • پژمان الماسی نیا
  • خانه ی شاعران جهان
  • جواد شجاعی فرد
  • اسدالله شعبانی
  • جلیل قیصری
  • عباس گلستانی
  • مهدی پدرام(روهان)
  • رباب محب
  • مهرنوش قربانعلی
  • مسعود جوزی
  • مسعود آهنگری
  • کتایون ریزخراتی
  • واهه آرمن
  • شیدا شاهبداغی
  • الهام زارع نژاد
  • ناهید آهنگری
  • دفتر شعر جوان
  • ناهید عرجونی
  • الهام کیان پور
  • محمد پورجعفری
  • حامد حاجی زاده
  • مهدی موسوی
  • علی سطوتی قلعه
  • فرشته رضایی
  • محمد محمدی
  • سیاوش سبزی
  • علی یاری
  • سید فرزام مجتبایی
  • علی اسداللهی
  • واهه آرمن
  • آناهیتا رضایی
  • راوی حکایت باقی
  • فرهاد حیدری گوران
  • محسن بوالحسنی
  • محمد هاشم اکبریانی
  • پروین سلاجقه
  • حمید نظرخواه
  • طاهره صالح پور
  • مجله ارغنون
  • مجله ی ادبی دستور
  • مجله ادبی ذغال
  • باوند بهپور
  • کورش همه خانی
  • جهانگیر دشتی زاده
  • محمود فلکی
  • مدرسه ی شعر فارسی
امکانات

آمارگیر وبلاگ