برداشتی از بحث پسازبان
برداشتی از بحث پسا زبان....
مزدک پنجهای
اگر پسا زبان را به عنوان نوعی فراساختار در نظر بگیریم که زبان را به مثابه یک سیستم بسته به چالش میکشد، سوال از چیستی آن شاید دچار همین پارادوکس باشد. زبان به مثابه ابزاری برای فهم و تفسیر دنیا، خود محدود به قوانین و ساختارهایی میشود که در درونش مستتر است. در نتیجه اگر درست فهمیده باشم، سوال از پسازبان مثل سوال از فراروی زبان است؛ یعنی، شاید بخواهیم از خودِ زبان فراتر برویم اما نمیتوانیم از چارچوب زبانی که پرسش را طرح میکنیم، خارج شویم.
اگر دریدا را درست فهمیده باشم، از نگاه دریدا، فهم زبان و معنا همیشه دچار تعویق است، به این معنا که هرگاه سعی در فهم یک متن یا واژه داریم، با زنجیرهای بیپایان از تفسیرها مواجه میشویم که به معنای نهایی نمیرسند. بر این اساس برداشت من از بحثهای مطروحه این است که شاید پسازبان تجربهای از این تعویق باشد، یعنی جایی که معناها از طریق زبان هرگز بهطور کامل فهمیده نمیشوند. در واقع شاید بهتر باشد این گونه گفته شود زمانی که زبان نتواند به صورت کافی مفاهیم را منتقل کند یا معناهای ثابت را ایجاد کند، نیاز به مفهومی مانند پسازبان احساس میشود.