سنگ پشت

سنگ پشت

ادبی

آمارگیر وبلاگ

  • خانه
  • پروفایل
  • ایمیل
  • آرشیو
  • نوشته‌ها

میز­گرد آسیب­ شناسی شعر در دهۀ 80 با حضور مزدک پنجه ای ،مجید باریکانی و احسان مهدیان

دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۱، ۱۲:۴۷ ق.ظ

ماه نامه ی انشاء و نویسندگی- شماره ی 22 ،1391مرداد- ویژه ی ساده نویسی

درآمد:

آسیب ­شناسی شعر در دهۀ 80 از جمله مفاهیمی است که اهل ادبیّات برای کاویدن و یافتن مصداق برای آن رجوع مکرر دارند،از این رو برای مدخل گشایی بحث،میزگردی با موضوع « آسیب­ شناسی شعر در دهۀ 80» با حضور آقای مجید باریکانی،آقای مزدک پنجه­ ای،آقای احسان مهدیان و دبیری آقای علی حسن­ زاده برگزار شد.امید است میزگرد پیش رو مقدّمه ای باشد برای بحث در موضوع آسیب­ شناسی شعر در دهۀ 80. 

حسن­ زاده: با تشکّر از شاعران و منتقدان عزیز که در این میزگرد شرکت کردند که قرار است در آن به موضوع آسیب شناسی شعر در دهۀ 80 بپردازیم. ابتدا خواهش می­کنم در آغاز از دیدگاه خود این موضوع را تبیین کنید که با دیدگاه­ های هم­دیگر بیش­تر آشنا شویم و هم آغاز بحث باشد و سپس وارد بحث­ه ای دیگر در این زمینه شویم. اکنون از جناب آقای باریکانی تقاضا می­کنم که مباحث خود را دربارۀ آسیب­ شناسی شعر در دهۀ 80 بفرمایند.

باریکانی: به نظر من، تفكيك شعر به دهه­ هاي گذشته و آينده، بيشتر از آن­كه سودي داشته باشد، مضر است؛ چراكه براي نتيجه­ گيري، مجبوريم عدّه­اي را موفّق و عدّه­اي را شكست­خورده بدانيم و بدین­سان، سمتي را درست و سمتي را غلط بشناسيم. بنابراین، من با دهه­ بندي و تعيين حدود در شعر چندان موافق نيستم؛ چراکه برشِ بخشِ بسيار كوچكي از دورۀ زماني، نمي­تواند نتايج بزرگي را حاصل آورد؛ امّا از آن­جاكه در جامعۀ امروز، تكنولوژي، علم و صنعت سرعت فزاينده­اي دارند و قطعاً فرهنگ و رفتار مردم نيز متأثّر از اين سرعت خواهد بود، مي­توان از اين منظر، شعر و ادبيّات را نیز دهه­بندي كرد و به آن پرداخت. بدین­ ترتیب، باید عرض کنم در نگاهی اجمالی، شعر پس از انقلاب ایران، دستخوش بسياري از حوادث دروني و بيروني گرديده است؛ همان­طور كه موسيقي و سينما و به طور كلّي هنر دستخوش تغییر شد. دقيقاً شبيه موج و طوفاني كه هرچه از آن مي­گذرد، آرام و آرام­تر مي­شود و به نظر من، بايد به نقطه­ اي برسد كه انگار هيچ طوفاني در كار نبوده است و آن لحظه، لحظه­ اي­­ست كه هنر، خود هنر است و بدون تأثير از هر جرياني راه خود را دارد. می خواهم به اين نكته اشاره كنم كه قطعاً شعر دهۀ80، شعري متعادل ­تر و شعري قطعي­ تر از دهۀ گذشته است؛ چراکه در دهۀ 80، كمتر شاهد جريان­ هاي حاشيه­ اي و انحصارطلبانه و جنجال ­هاي رسانه­ اي بوديم امّا با این وصف هم، معتقدم، آن­چه كه به شعر امروز آسيب مي­ رساند؛ جريان­ ها و مانيفست­ هايی ا­ست كه بسياري داعیّۀ آن را دارند و خود را خالق آن مي­ دانند. به عبارت دیگر، نام­گذاري بر شعر نو و ايجاد كاروان­ هاي شعري، تأثير بسيار مخرّبي بر شعر دارد و بسياري را به راه انحطاط مي­ كشاند. به نظر من، شعر، مجسّمه نيست كه پس از ساخت، نامي بر آن گذاشت و عرضه­ اش كرد و بدین­ طریق، كتابي برای آن تولید كرد و پيرواني براي­ اش جست تا خود را رهبر بشناساند. از این­ رو، شعر زباني، شعر حركت و... و از اين­ دست نام­گذاري­ ها، جدا از خود شعر، به محدود كردن شعر مي­ انجامد و با شعر امروز و هنر امروز كه شعر نو ناميده مي ­شود، مغاير است. بنابراین، اگر هركس بخواهد، شعري بگويد و مانيفستي براي­اش ارایه دهد؛ چه مي­شود؟! اگر كار اين شاعران درست است، پس هر شاعر ديگري هم مي­تواند چنين كند و خرده هم نمي­توان گرفت اگر هر شاعری، کتابی چاپ كند و مقاله ­ای در پيوست­ اش ضميمه كند كه شعر من، فلان شعر است و فلان خصایص را دارد و آن­ گاه بعد از چند دهه، شاهد چه خواهيم بود؟ من به شدّت با جريان و اين گونه خط و مشي­ ها مخالفم و معتقدم، تمام اين آرتيست بازي­ ها براي مطرح شدن است و اين آدم­ ها ادبيّات ما را به سخره گرفته­ اند، و لو اين كه فكر مي­ كنند، گام­ شان آن­ قدر بزرگ است كه ما نمي ­بينيم.

حسن­ زاده: در ادامه از جناب آقای پنجه ­ا­ی خواهش می­ کنم که مباحثی را که دربارۀ آسیب شناسی شعر در دهۀ 80، در نظر دارند، بفرمایند.

پنجه­ ای: فارغ از این­که مقولۀ دهه­ بندی را قبول دارم یا خیر در همین ابتدا به ذکر این مهم می­ پردازم که منظور از دهه، مؤلّفه­ هایی از یک دوره یا جریان شعری است که لزوماً از ابتدای هر دهه آغاز نمی­ شود و در انتهای هر دهه نیز به پایان نمی­ رسد.مثلاً شعر دهۀ 80 از ابتدای سال 80 متولّد نشده؛بلکه جنین شعر دهۀ 80 در دهۀ 70 و یا شاید بسیار قبل­ تر یعنی دهۀ 60  شکل گرفته شده است. منتهای مراتب، جریان غالب شعر در دهۀ 80، توانست در میان انبوه و هجمۀ شاعران زبان­ محور و تئوری­ پرداز دهۀ 70 سر بیرون آورد. مضاف بر اینکه،عدّه­ای از شاعران،پس از تقسیم­ بندیِ دوره­ های شعری به نام دهه؛توسّط محمّد حقوقی،شاعران موسوم به دهۀ 70،برای دوری جستن از اتوریتۀ شاعران شاملویی، دم را غنیمت شمرده و دهه­بندی را باب کردند.از این مورد که بگذریم، باید عرض کنم، منظور من از شعر دهۀ 80،صرفاً جریان حاکم بر این دهه،یعنی ساده ­نویسی و به تعبیر من ساده­ انگاری نیست.در واقع این همهمه و بلبشو،محصول پوپولیسم ادبی و روزنامه­ نگاری است که بر آمده از غوغاسالاریِ عدّه­ ای نوچه و هم­پیالۀ کارگاه­ نشین و محفل­ نشین است. و گرنه در شعر دهۀ 80،نحله­ ها و ژانرهای دیگر شعری نیز نفس می­ کشند ولی در میان استبداد ساده­ اندیشان که به واسطۀ­ مافیای مطبوعات،خود را مدام تعرفه می­ کنند،صدای­ شاعران پیشرو کمتر شنیده شده است.گویی تاریخ، مجدداً تکرار شده است؛یعنی همان اتّفاقاتی که در دهۀ 70 افتاد و صرفاً شعرهای زبان­ محور،نحو شکن و اسکیزوفرنیکال بیشتر به گوش می­ رسید،در دهۀ 80 نیز جریان­ های دیگر شعری در محاق خبری مطبوعات و رسانه­ها قرار گرفتند و عدّه­ای که بعدها کوس رسوایی سرقت­های ادبی­شان به صدا در آمد،بر جایگاه شاعران اصیل تکیه زدند.بدون شک،مطبوعات و برخی انتشاراتی­ها (ببخشید بنگاه­های چاپ و نشر) نقش به سزایی در این میان داشته و دارند.

حسن ­زاده: در ادامه از جناب آقای مهدیان تقاضا می­ کنم، مطالبی را که دربارۀ آسیب ­شناسی شعر در دهۀ 80 در نظر دارند، بفرمایند.

مهدیان: واقعّيت اين است كه دهه­بندي­ها، الزاماً زاييده سرعت تغييرات است؛ في­ المثل، شاعران پيشاصنعتي را به­ طور سنّتي به قرن­ هايي كه زيستند و نوع مؤلّفه­ هايي كه بدان دغدغه داشتند و حتّي تأثيرگذاري در آن قرن تقسيم­ بندي مي­ كردند و اين فقط شناسه­ اي بود تا تبارشناسي هم از اين منظر صورت گيرد و به همين منوال شاعران بعد از مشروطه را با عناويني چون شاعران دهۀ 20، 30، 40 و... و شاعران بعد از انقلاب را كه البتّه جاي بحث­ هاي زيادي دارد و به اين دليل روشن كه خود انقلاب،باعث يك جريان و برهم خوردن اين توالي شد با بياني ديگر معطوف به يك دهه قلمداد كردند (كه نمي­خواهم در جايگاه قضاوت قرار بگيرم)  امّا منكر هم نيستم كه اين تغييرات در پرتو گسستي شكل گرفت كه بنياد آن را انقلاب سال 57  افكنده بود. بعد از پايان جنگ 8 ساله (دفاع مقدّس)، نهضت ترجمه راه را براي روي كرد مجدّد به دهه­ بندي­ها هموار كرد و باز هم بدون قضاوت و يا انكار مي ­گويم كه اين مورد هم به لحاظ جايگاه زمان قابل تعريف است كه دهه ­هاي 60 و 70 تحت­ تأثير سرعت عجيب تغيير به دهه­ بندي تن دادند؛ چراكه اگر چه به قول آقای پنجه ­ای، تمام نشدند امّا در ادامه، ضمن حفظ بعضي مؤلفّه ­ها در جزييات، وجه تشابه زيادي هم نداشتند. صرف نظر از آن­ چه دربارۀ دهۀ 80 گفته مي­ شود، شعر دهۀ 80، ماهيتاً با شعر موسوم به دهۀ 70 متفاوت است؛ چرا كه در شعر دهۀ 70، نوعي هم ­گرايي به چشم مي­ خورد امّا در دهۀ 80 با عبور از گسست سنّتي مشهود در دهۀ 70، هيچ الزام و اصراري بر ادامه اين رويداد نداشت، بلكه خود بنياد ديگري از اين رويكرد را در بستر شعر امروز ايجاد كرد. دوستانم را توجّه مي­دهم به يك واقعيّت علمي كه نمي­توان، سازه­اي را بر ويرانه يا مخروبه­ اي بدون بنياد ساخت و اطمينان داشت استحكام داشته باشد. شعر دهۀ 70 بر مبناي نظريّه­ هاي­ی قابل قرائت است كه مبتني بر تعليق و عدم تثبيت­ يافتگي است و به طور طبيعي امكان ايجاد بناي دهۀ 80 برآن نبود. در خصلت­يابي، مي­توان ادعا كرد شعر دهه­های 70 و 80 تا حدودي با هم قرابت دارند امّا روند ساخت و فرايند تغيير در آنها متفاوت و ناهم­گون است. شعر دهۀ 80 متعلّق به نسلي است كه به باور خود متّكي شده است و كمتر به روش­مندي گذشتگان خود اطمينان دارد؛ مانند نسلي كه مدّعي جريان­سازي­هاي اجتماعي است و اين باور به اين سادگي ايجاد نشد كه بتوان آن را دستخوش تغيير و آن هم بازگشت نمود. شعر دهۀ80، گسست را به جاي بريدگي بيروني و ساختاري، در پيوندهاي عناصر دروني خود بازيافته است و بر همين مبنا، نمي­توانم بگويم، سيستم­ هاي معناساز در شعر دهۀ 80، احياناً به شعر دهۀ90 هم منتهي مي­ شوند امّا مي­ توانم بگويم از شعر دهۀ70 تأثيري ناچيز برده است و يا سيستم­ هاي خود روايتگر كه هم مؤلّف و هم مخاطب را در برمي­ گيرد. هماني كه در دهۀ موسوم به 70 به قدّ نظريّه­ اي مانده بود در دهۀ80 به كلّي دگرگون شد و در اشعار شاعران جوان با گونه­ هاي مختلف نمايان شد. قدرت تكلّم در شاعران دهۀ80 به مراتب قوّت بيشتري نسبت به نسل­ هاي گذشته كه غالباً توصيف­ گرند، مشاهده مي­ شود و همين امر به ايجاد كمپ­ هاي گفتماني منجر شده ­اند و في­ المثل آن­ چنان موضوعات را در خود حل كرد كه خود به موضوع اصلي شعر بدل شد و همين امر حركت به لبۀ تيغ است و امكان شقّه­ شدن دارد و در نتيجه، واجد خصوصيّتي است كه خود زندگي دارد؛ يعني همراهي خطر در موازات حركت.در شعر دهۀ80، شاهد شكل گيري گفتمان­ هاي درون نسلي شديم و لذا شعرهايي با نام­ ها و گرايشات متفاوت، مانند پازل­ هاي يك جغرافياي پهناور بروز عيني داشت.حداقل نام­ هايي كه با پيشوند شعر شنيديم و مطرح هستند، از تعداد انگشت­ هاي دست فراترند كه ممكن است ادّعاي ساده­ نويسي را هم در بر بگيرد امّا فاكتورهايي وجود دارد كه پيچيده­ ترين شعرها نيز در همين دوره توليد شدند؛ لذا با اين مقوله كه ساده­ نويسي گونۀ مسلّط دهۀ80 بود رقبتي ندارم و در ادامه بيشتر به موضوع خواهم پرداخت.

حسن­ زاده: در ادامه از جناب آقای باریکانی خواهش مندم که مباحثی را که در بخش اوّل بیان کردند، تکمیل نمایند.

باریکانی: به نظر من، آسيب ديگري كه شعر امروز ما دستخوش آن شده است؛ نبود جامعۀ ادبي منتقد در بستر دانشگاه و خود ادبيّات است؛ چراکه وجود منتقدين منسجم، لازمۀ رشد هر هنري­ست؛ علي ­الخصوص شعر نو كه فاقد مخاطب عام است و براي مخاطب خاص هم شناخته شده نيست. من معتقدم که، شعر نو بعد از شعر نيمايي، شعر امروز و فرداي ماست؛ بنابراين يكي از بهترين راه­ هاي شناساندن آن، ورود به جامعۀ دانشگاهي و تحصيل كرده است تا به صورت اكادميك و حرف ه­اي فضاي رشد خود را مهيّا كند امّا متأسفانه شعر نو مهجور و مظلوم واقع شده است و زماني مي­ تواند جدّي تلقي شود كه جدّي مورد مطالعه قرار گرفته باشد كه حداقل مي­ بايست 40 سال پيش اين برسي انجام مي­ گرديد و وارد نظام تحصيلي كشور مي­ گرديد امّا نه تنها اين ­گونه نشده است، بلکه براي مخاطب خاص هم، نقد حرف ه­اي و كلاسيك وجود ندارد. منتقديني كه بدون استثناء به نقد كتاب­ هاي چاپ شده بپردازند و شعر واقعي را از غير واقعي مجزا كنند. شاعري كه چهار كتاب چاپ كرده و حتّي يكي از كتاب­ هايش مورد نقد قرار نگرفته است، چگونه مي­ تواند جايگاه شعرش را بداند؛ حال اين­ كه بسياري از اين دست شاعر داريم كه كاري هم نمي­ توانند انجام دهند جز اينكه روابطي، شايد يك نفر يك بار كتاب­اش را نقد كند. بنابراین، مسلماً، چنين فرآیندی درست نيست و ماحصل همين مي­ شود كه هر كس به اثبات خود بپردازد و تنها نام چند نفر به گوش برسد. به نظر من، شعر دهۀ 80 و شعر امروز، شعر گذشته به تعبیری، شعر كاغذي و كتابي نیستند؛ زیرا شعر از پستوي خانه­ ها درآمده و در دسترس همه قرار دارد. اين منظر خوب ماجراست. دهۀ 80، ماجرای دهه­ اي است كه شعر در آن، مرز و محدوده­اي نداشت و به راحتي مي­ توان گفت با شعر جهان يكي بود؛ چرا که شعر  بر كاغذ نوشته نمي­­ شود و در لحظۀ توليد در دسترس همه قرار مي­ گيرد و شاعر مي­ تواند تولّد شعرش را در معرض ديد قرار دهد. بدین­ ترتیب، دهۀ 80، دهه­ ای است كه چاپ كتاب جايگاه سابق خود را از دست داده و شايد لزوم خود را نیز. از این­ رو، درك شاعر از جهان خود با گذشته تفاوت دارد. جهان تبليغاتي اثر عميقي بر مردم دارد و شاعر هم از اين قائده مستثنی نيست. شعر امروز وارد يك دنياي مجازي زيبا، بزرگ و بي­هدف شده است و اين­كه چه اتّفاقی برایش روی خواهد داد، نمي دانم. امّا به نظر من، نکتۀ تأمّل برانگیزی که در باب شعر دهۀ 80 به چشم می­آید، این است که شعر دهۀ مذکور، شعري ا­ست كه حضور زن را در خود پذيرفته و به نوعي به آن افتخار هم می­کند. در حقيقت شعر دهۀ80، انرژي خود را در اثبات زنانگي از دست نمي­دهد، بلكه پا به پاي مرد حركت مي­كند و كلاً اين­ كه مسئلۀ جنسيّت در شعر معناي سابق خود را از دست داده است و اين بسيار مفيد است.

حسن­ زاده: جناب آقای پنجه ­ا­ی، به نظر می­ رسد که شعار ساده ­نویسی که از سوی برخی شاعران برخاسته از جریان شعریِ محافظه­ کار در دهۀ 80 پدیدار شده است در تقابل با جریان­ های شعریِ آوانگارد فارسی قرار می­ گیرد. دربارۀ این مسئله، اگر نکته ­ای دارید، بفرمایید.

پنجه ­ای: ببینید جریان شعر پیشرو در مقابل جریان شعر ساده­ نویسی قرار نگرفته، بلکه در ستیز با جریان شعر ساده­ انگار است. در واقع جریان سالم شعر پیشرو و ساده ­نویس، راه خود را می ­روند؛ پس باید در این بین تفاوت هایی قائل شد. بر این باورم کسی شعر دهۀ 80 را به نام شاعران محافظه­ کار به تعبیر شما و به تعبیر من ساده انگار سند نزده است، در واقع آن­ها به واسطۀ ارتباطات و مانورهای تبلیغاتی توانستند، شعر خود را به عنوان شعر غالب دهۀ 80 معرّفی کنند. در حالی که مخاطبان خاص، واقعیّت را می­ دانند. در واقع این چهره­ ها نیز به مانند بسیاری در دهۀ 80 صرفاً حضور داشتند و برخی از آن­ها نیز متأسفانه بیشتر از آن­که دست به تجربه­ های جدید بزنند به تکرار رسیدند. حال اگر می­ بینید عدّه­ای از این شاعران، با اقبال عمومی مواجه شدند، خود بحث و جایگاه دیگری را می­ طلبد، چراکه مستلزم آن است که دربارۀ جایگاه مخاطب عام و خاص بحث کنیم امّا باید بپذیریم، بلبشوی ساده ­انگاری در شعر (عوام­ گرایی ـ جذب مخاطب بیشتر به هر وسیله)، محصول روزنامه نگاری پوپولیستی ما است که متأسفانه نه تنها در شعر بلکه در جراید نیز رخنه کرده است و اتفاقاً عدّه­ای از دوستان که جریان مد را در ساده­ انگاری دیده­ اند، برای آن­ که، سهمی از این همه هیاهو داشته باشند بر طبل ساده­ نویسی می­ کوبند.در حالی که می­ بینیم همین تفکّر، شعر را به سمت ابتذال و تقلیل لذّت متن برده است.در حالی که بحث هنر و خاصّه شعر بحث زیبای ی­شناسی و عرصۀ تدقیق و تأمّل است و این مهم فراموش نشود که عوام درک چندانی از زیبای ی­شناسی هنری ـ ادبی ندارند. اگر که داشتند، مثلاً فلان فیلم مبتذل، پر فروش­ترین فیلم سینمایی سال نمی­ شد. اگر بپذیریم که کیفیّت اهمیّت دارد نه کمیّت، پس باید پذیرفت که همیشه پرفروش­ترین­ ها با کیفیّت ­ترین­ ها نیستند و این برمی­ گردد به فرهنگ مردم ما که عموماً پیرو مد حرکت می­ کنند و بیش از این­ که، استقلال فکری داشته باشند، متأسفانه تقلیدگر صرف هستند. متأسفانه عدّه­ای که اشراف چندانی بر تاریخ ادبیّات ندارند و عدّه­ای که موج­ سواری را سیاست این چند صبای زندگی خود کرده­ اند، ذائقۀ مخاطب را به سمتی می­ برند که در واقع دور از شأن و مقام شعر فارسی است و چون صدای این­ها به واسطۀ مرکز نشینی و بهره جستن از نشریّات مرکز و رسانه­ ها و خبرگزاری­ ها بیشتر به گوش می ­رسد، جماعت عوام می ­پندارند، پس هر چیزی که بیشتر تبلیغ می ­شود لابد کیفی­ تر هم هست. مطمئناً، منظور من شاعرانی نیست که شعرهای خوب ساده گفته یا می­گویند، مانند: شعرهای شاپور بنیاد، بیژن جلالی و... بلکه شعرهای هر نو آمده و شاعر تثبیت شده­ای که شعر را به گونه­ ای می­ گوید تا ترجمه­ پذیر باشد. منظور من آن ­هایی هستند که خود را ساده­ نویس می­ دانند؛ در حالی که مجموعۀ شعرشان  به رغم آن­که چندین اثر دارند، گواهی بر عدم پیشرفت به لحاظ زبانی، فرمی، مضمونی، ساختاری و... می ­دهد. منظور من دقیقاً شاعرانی است که متأثّر از ناظم حکمت، اورهان ولی و فدریکو گارسیا لورکا شعر می­ گویند. شاعرانی که ترویج ­دهندۀ ادبیّات کارت پستالی هستند و لحن عاشقانۀ شعرهاشان بزرگترین آفت شده است. منظور من، شاعرانی است که هر از چند گاه شعرشان را بر اساس ذائقۀ مخاطبان می­ سرایند. منظور من، آن دسته از شاعرانی است که فضای شعر را با قومیّت­ گرایی و به به چه چه زدن­ های بی­ جهت برای یکدیگر مسموم کرده ­اند؛ همان­ ها که فرق بین لطیفه و شعر را نمی­ دانند و دل خوش به خنده­ ها و تشویق­ های مردمی هستند که از شعر حافظ صرفاً فال گرفتن آن را یاد گرفته­ اند. متأسفانه بخشی از سوء­تفاهم به وجود آمده نیز محصول همکاران من در عرصۀ روزنامه­ نگاری است. همین روزنامه­ نگاران نا آشنا که مبلّغ نوعی شعر شده­ اند که اصلاً در گروه شعر ساده هم نمی­ توان آن­ها را گنجاند. روزنامه­ نگارانی که شناختی از ادبیّات ندارند و صرفاً باید در جایگاه خوانندۀ ادبیّات قرار بگیرند امّا به واسطۀ منافع شخصی و... در کسوت روزنامه ­نگار بر بحران ادبیّات می­ افزایند. روزنامه­ نگارانی که با اسم حقیقی و مستعار دست به تبلیغ فلان کتاب از فلان ناشر می ­زنند تا جدای از حق­ التحریر بابت خوش­ خدمتی از ناشر نیز چیزی به سفره برده باشند و الخ. در گفت­ و­گوهای دوستان ساده انگار می­ خوانیم، وقتی از شعر ساده سخن به میان می آورند از اشعار سعدی، حافظ و بیدل یاد می­ کنند؛ در حالی که وقتی گفته­ های اینان را با مصداق­ های ارایه شده یا اشعار خودشان تطبیق می­ دهی، می­ بینی آثارشان فاقد آن اوصافی است که برمی­ شمرند. بر اساس دریافت های من، وقتی صحبت از زبان و پیچیدگی در اشعار شاعران کلاسیک هم چون حافظ و سعدی می شود؛ مطمئنا این پیچیدگی به لحاظ فرم و محتوا نیست، بلکه نحوۀ بیان و ارایۀ هنری الفاظ است در ساختار مصرع یا بیت. اجازه بفرمایید بحث را کمی باز کنم. ببینید هر شاعر وظیفه دارد برای بیانِ بهترِ عواطف و احساسات درونی خود از «لفظی» استفاده کند که کمتر توسّط شاعران دیگر مورد استفاده قرار گرفته باشد و عموماً شاعری را تحسین می­کنند که «الفاظ» را به بهترین شکل ممکن جعل کرده باشد. امّا پدیدآیی این شکل جعلی ممکن است صریح باشد یا ضمنی. مثل این که شاعری به طور صریح به معشوق خود بگوید، دوستت دارم یا به شکلی غیر مستقیم (ضمنی) این دوست داشتن را بیان کند. از این رو وقتی ما از «لفظی» در معنای اصلی خود استفاده می­ کنیم با یک «حقیقت لفظی» مواجه هستیم. مانند آن­که «لفظ مرد»را برای جنس مذکّر به کار می­ بریم امّا همین «لفظ مرد» را  آن هنگام که «زنی» عملی مردانه مرتکب شد، به کار بریم، دست به جعل «لفظ» زده­ایم. در این جاست که روی دیگر «حقیقت» یعنی «مَجاز» متبلور می­شود و در واقع ما صفت «مرد» بودن را برای «زن» جعل کردیم یا به تعبیری شاعرانه هرچه این جعل مخیّل­ تر و دور از واقعیّت­ تر باشد اثر ما از زیبایی ­های بیشتری برخوردار خواهد شد. نقشی بر آب می­زنم از گریه حالیا / تا می­ شود قرین حقیقت مَجاز من (حافظ). به عبارت دیگر وقتی صحبت از «لفظ» و «وضع» آن در موقعیّت­ های متفاوت می­ شود در واقع بحث از «زبان» است. این­که چگونه «الفاظ» می­ توانند موقعیتِ زبانی خلق کنند. منظور از زبان در واقع نه به هم زدن ساختگی جملات و عوض کردن نا به هنجار ارکان جمله است؛ مانند آن چه برخی از شاعران دهۀ 70 انجام می­دادند و در صدد بودند ساختار فیزیکی جملات را تغییر دهند و بر این اساس می پنداشتند مخاطب را در یک موقعیّت زبانی جدید قرار می­دهند، بلکه منظور من از پیوند یک لفظ و قرینه (به معنی علامت و شبیه، و چیزی که برای انسان مانند دلیل باشد برای پی بردن به امری) است که مخاطب را در یک موقعیّت زبانی و معنایی نو نسبت به موقعیّت­ های دیگر قرار می­ دهد، امری که بسیار در آثار ادبی گذشته و حال می­ توان سراغ گرفت.جهان دل نهاده بر این داستان / همان بخردان و همان راستان(فردوسی) فردوسی از کلمۀ «جهان» به معنی غیر حقیقی آن یعنی «جهانیان» استفاده کرده است. یا: جهان نمی­ خندد / تا من از تو نگویم (علی­رضا پنجه­ ای) حال چرا این مبحث را عرض کردم به این خاطر است که متاسفانه آن چه که باعث می­ شود، شما فکر کنید؛ شاعران پیشرو و ساده انگار در مقابل هم قرار دارند شاید به خاطر همین تفاوت­ ها باشد که عرض کردم، یعنی شاعران پیشرو، اشعار شاعران ساده­ انگار را صرفاً برآمده از احساس و عاطفه می­ دانند و شاعران ساده­ انگار نیز اشعار شاعران پیشرو را بر تئوری شعری استوار می­ دانند که می­ خواهد با تغییر در ساختار فیزیکی اشعار نه به واسطۀ احساس و عاطفه ایجاد لذت کند. در حالی که شعر پیشرو دهۀ اخیر، شعری است که در بحث چند صدایی، ارائۀ فرم­های دیداری (شعرتگراف، خواندینی، شعر دیجیتالی)، ایجاد دموکراسی در صداهای توسّط راوی­ های مختلف در شعر و خلق فضاهای جدید شعری حرکت­های نویی انجام داده است که به اعتقاد برخی نیز سر منشاء این اتّفاقات نظرات و تئوری­های شعری نیما یوشیج بوده است. در واقع شاعران پیشرو معتقدند، برای شاعران ساده­انگار هدف (مخاطب) وسیله را توجیح می­ کند، یعنی برای جذب مخاطب آن قدر معنا را سهل الوصول بیان می­ کنند که به آسودگی منظور شاعر مراد شود.

حسن­ زاده: جناب آقای مهدیان، به نظر من، اگر جریان شعریِ محافظه ­کار، می ­کوشد که آثار شاعرانی چون سهراب سپهری، بیژن جلالی، منصور اوجی و... را در گروه شعرهای «ساده­ انگار» طبقه ­بندی ­کند، بدین ­سبب است که جریان مذکور، نسبتی را با حوزۀ نظریّۀ ادبی برنمی­ سازد تا با توسّل به نظریّه ­های ادبی ­ای مانند: ساختارگرایی، پساساختارگرایی، روانکاوی و... به قرائت، تحلیل و نقد علمیِ آثار شاعران مذکور بپردازد و از همین ­رو، شعرهای شاخص شاعران مذکور را طیِّ قرائت­ های پوپولیستی به شعرهای «ساده ­انگار» فرو می­ کاهد. در این مورد نظر شما چیست؟

مهدیان: ابتدا بايد گفت، شرايط زماني بر نوع طرز تلقّي ما (قاعدتاً) تأثير مي­گذارد. اينكه در حال حاضر اشعار تعدادي از شاعران نسل­ هاي گذشته را با چنين تعابيري خوانش مي­ كنيم، نمي­ تواند معيار درستي باشد. دستاوردهاي دهه­ هاي بعد از جنگ يعني پايان دهۀ 60 (به لحاظ تاريخي)  از نظر كيفي و كمّي قابل توجّه هستند و نگاه شاعران و منتقدين هم عمق بيشتري دارد و از تكثّر دريچه­ هاي نگاه برخوردار است و از اين لحاظ آن­ گونه رفتارها را بايد در بستر زماني خود اثر تحليل كرد. اگر دوستاني در حال بيان نوعي نظريّه از جمله همين ساده ­انگاري هستند بايد در مجاورت ژانرهاي موجود و در نظر گرفتن خلاقيّت­ ها و سخت­ خواني مخاطبين به ميدان بيايند. بنده در جاي ديگر اين بحث را با موضوع «شعر امروز عليه شعر امروز» دنبال كردم و به اعتقاد من همان­ گونه كه اشياء با هر كيفيّتي در طبيعت از بين نمي­ روند، بلكه تبديل مي­ شوند در شعر و ادبيّات نيز چنين روندي، لاجرم اتّفاق مي­ افتد. شعر مدرنِ شاعران گذشته با هر اندازه تأثيرگذاري و كنش برانگيزي به اين شرايط زماني كه رسيد از كارايي آن به مرور كاسته شد. البتّه از بين نرفت بلكه تبديل شد و تغيير در آن نيز به شكل محسوسي مشاهده مي ­شود. اشعار شاعران ياد شده اگرچه از لحاظ حسي بر انگيزاننده هستند امّا احتمالاً به لحاظ تكنيكي نسل امروز را تأمين نمي­ كنند. اين بخش را به سوال شما اختصاص دادم و بيشتر، منظور بنده شاعران تأثيرگذاري مانند زنده ­ياد سهراب سپهري هستند، و اِلا  خيلي از اسامي كه حتّي در همين دايره كوچك هم نمي­ گنجند. آقاياني كه با كت و كلاه و كراوات شاعرند و كتاب دارند 700 صفحه ، امّا دريغ از يك شعر که حتّي اگر آن را عقب عقب ببريد و به پرتگاهي دورِ دور هم بچسبانيد از آنها شعر در نمي آيد! ولي تا دلت بخواهد عكس­هايشان بر سر در مطبوعات روشنفكري ما درخشيدن دارد. البتّه این مسئله موضوع مفصّلي است و بايد در جايي آن را پيگيري كنيم كه اصولاً روشنفكري ما چه نقشي در ادبيّات و خوانش و نقد ادبي دارد  كه مدّعيانش دم از ساده­سازي شعر مي­زنند؟!  امّا چون موضوع بحث، اساساً شعر دهه 80 و آسيب­شناسي آن است، لازم است اضافه كنم كه جنبش­ هاي اجتماعي بر اساس نياز جامعه و خلاء موجود شكل مي­گيرد . في­ المثل در اكثريت قريب به اتّفاق وقايع شرق و غرب جهان، جنبش­ها، محصول نيازمندي عمومي بودند امّا جنبش­هاي ادبي، محصول يك دورانديشي و پيش­نهاد دهنگي هستند و اين رويدادها اصولاً با هم در بين اقشار كنش­هاي متفاوتي دارند و مهم­ترين شاخص شعر پرورش ذائقه­هاست نه پاسخ­گويي صرف به نياز مقطعي.  از آنجا كه شاعران و نويسندگان،  شاخك ­هاي تيزتري دارند در رودررويي با خود، به رابطه هايي دست مي­ يابند كه در شعر جاري مي­ شود و اين مخاطبين و خوانندگان و خيلي واضح بگويم مطبوعات ماست كه بايد تن به سلايق تازه داده و نوعاً ذايقه ­هاي خود را پرورش دهند. اين ارائه اثر و اين ­گونه ذائقه سازي­ ها باعث تحوّل در نگاه و زبان و صورت شعري هر دوره­اي خواهد شد (يا حداقل يكي از مهم­ترين فاكتورها همين است) و به همين دليل عرض كردم، شعر امروز، اصولاً به ساده ­نويسي نيازي ندارد و دهه هشتاد شاعران جوان ما نشان دادند كه بخش­ هاي مهمي از شعر در نزد مخاطب است چون معنا نزد مخاطب است و خواننده هنگامي كه شعري را بخواند و خود را ترغيب به خوانش آن كند دست به توليد معنا مي­زند و اين مخاطب نبايد ساده ­انگار باشد و نبايد متناسب با نيازهاي آن تغذيه شود  و بايد بر ظرفيت­ هاي موجود به گونه ­اي افزود كه جامعۀ خواننده و... خود را به آن نزديك كرده، نيازها را بسازد و دهۀ 80 با اين روشمندي موجب شد تا گونه­ هاي متفاوتي از شعر در جامعه رونق يابد و همين امر از يكّه­ تازي و تسلّط يك جريان شعري ممانعت كرد و امكان انتخاب را براي خواننده و مخاطب فراهم نمود. چه خدمتي بزرگ­تر از اين به جامعۀ ادبي ايران كه  تولّد مخاطبي را رقم مي­زند كه بيش از آن­چه تاكنون سروده شد، مي­ طلبد و مي ­خواهد و در تأويل و تفسير مشاركت مي­ كند؟ و چه چيزي بدتر از اين­كه خواست خوانندگان را تا اندازه­اي تقليل دهند كه از تحرّك باز ايستد؟! اگرچه در تأييد فرمايش جناب باريكاني  كه به خلاء جايگاه منتقدين خاص و جدّي اشاره داشتند تأكيد هم مي­كنم كه خوانندگان و مخاطبين ما امروز به دليل خصوصيّت «خود سامان دهندگي» توانستند در جايگاه منتقدين هم قرارگيرند و اصولاً بخش قابل توجّهي از شاعراني كه در محافل و مجامع از آنان شعر مي خوانيم و مي­ شنويم اساساً مخاطبين كنش گر هستند نه شاعر! آنان با حضور در مجامع شعري و حتّي در محيط وب و مجازي و... در حال خواندن و خوانش و قرائت و نقد و بازتوليد هستند و به گمان من اين بخش نو ظهور محصوت جرياينات شعري 70 و 80 و به ويژه 80 است اما در بُعد ديگر، اگر پوپوليسم را  برنتابيم به نظر مي رسد، نفي هم نبايد كرد چون نفي آن نفي بخشي از جريان متّصل است كه بايد در نواركاست­ها (لوح فشرده) و پشت فرمان و محيط­ هاي كارگري مثل خياط­ خانه ها و زمين­ هاي كشاورزي، پشت وانت ­ها و اتوبوس ­ها و.... هم براي شان فضايي منحصر داشت امّا اين ها كوتاه­ تر از شعري هستند كه نيماي يوش جلودار آن شد و تا امروز به دهۀ 80 و بعد از آن هم خواهد رسيد. تئوري­ ها و نظريّه­ ها را هم بايد از همين منظر ديد كه بخشي از نظريّه ها اساساً در گوشه و كنار با يك ديدگاه سرخورده معرفي مي­ شوند كه جاي اعتراض دارد. بنده اعتقادم اين است كه شعر امروز نه تنها محصول تحوّل در زبانيّت و نگاه زيبايي­شناختي است بلكه به جد، متوجّه يك عقلانيّت تأثيرگذاراست كه به تفاوت ­ها و تغيير دلالت­ ها بيش از ديگر وجوه توجه دارد و دقيقاً به دليل همين عقلانيّت نياز به تئوري و نظريه­ سازي دارد و نبايد غير از اين از آن متوقّع بود. همان­ گونه كه در بخش اوّل عرض كردم، توجّه به ريز موضوعات و احياء فعل و دگرگون­سازي بسياري از رسوب شده­ هاي ذهني ما اختراع شاعران دهۀ 80 است و اگر بخواهيم آن را ناديده بگيريم، خسارت وارده به بخش­هاي بعدي شعر خود را نشان مي­دهد. بدنۀ شعر دهۀ 80  متكثّر امّا شكستني است و از آن­جا كه مخاطبين و خوانندگان هم در جمع شاعران و در موازات آنها گاهي به سرايش دست مي­زنند، موجب نوعي گيجي و حيرت شده است و ساده­نويسي مثل موريانه مي­تواند آن را به دليل اين­كه مخاطب به وضوح به شعر دست مي­يابد از درون خالي كند و در دهه هاي بعد بايد به ترميم آن پرداخت تا زايش جديد! ترس از خشونت و انكار جديّت و بازگشت به نوعي رمانتيك دم دستي و سانتي مانتاليسم خواب آلوده جريان محافظه­كار را جلب خود كرد و شعر دهۀ 80  با گونه­ هاي متنوع خود بر گيج گاهش فشار مي­ آورد و از جدال به نفع شعر هم خواهد بود بالاخره پروسه ­اي­ ست كه بايد طي شود و خود را ساماني ديگر بدهد. بنده به احترام به دوستاني كه در اين بحث حضور داشتند و حتي دوستاني كه عذر خواستند از بزرگي كار شما و كوچكي آن­چه مي­ پنداريم نگرانم و اميدوارم در آينده از اين امكان مثبت،بيش از اين در راه كيفيت بخشي به شعر معاصر بهره ­گيري شود.

حسن­ زاده: با سپاس از شاعران و منتقدان گرامی که زوایای متفاوتی را برای به آسیب شناسی شعر در دهۀ 80 مطرح کردند و زمینه را برای جست­ و جو فراهم کردند.  

 

 

مزدک پنجه ای ماهنامه انشا و نویسندگی شعر ساده نویسی دهه هشتاد و هفتاد
مزدک پنجه ای

یادداشتی انتقادی پیرامون شعر ِهشتاد (80)

جمعه ۳ شهریور ۱۳۹۱، ۱۲:۳۵ ق.ظ

  حکایت،چیز ِدیگری بود

  مزدک پنجه ای

panjeheemazdak@gmail.com

 

 ماه نامه ی انشاء و نویسندگی- شماره ی 22 ،1391مرداد- ویژه ی ساده نویسی


آسیب شناسی شعر دهه هشتاد

شعر دهه هشتاد را جدای از شعر دهه های گذشته نمی توان تصور نمود.آن چه شعر هر دهه را متمایز
می کند مولفه هایی است که در یک بازه ی زمانی،حیات یک جریان شعری را رقم می زنند.به عنوان نمونه شعر در دهه هفتاد در یک بازه ی زمانی شکل گرفت و دارای مولفه های خاص خود بود و شاعرانی که در آن دهه شعر می سرودند نیز بر اساس آن شاخصه ها و مولفه ها تبیین می شدند.

شعر هر دهه به تناسب شرایط سیاسی – اجتماعی آن دهه دچار تغییر و تحول می شود.شعر دهه ی هشتاد نیز از این قاعده مستثنی نبوده است.در واقع شعر دهه هشتاد به تعبیری روی دیگر شعر دهه هفتاد بود با این تفاوت که افراط و تفریط در زبان،نحو شکنی،سختار گریزی و و تئوری پردازی مرسوم شعر هفتاد را نمی شد در شعر دهه هشتاد سراغ گرفت.اما این بدان معنا نبود که در دهه هشتاد شاعران روی به اعتدال آورده بودند بلکه باید تاکید داشت ساده انگاری،احساس گرایی،بیان گری صرف و برخورد سطحی با زبان روی دیگر افراط و تفریط را نشان دادند.به گونه ای که برخی شعر را تا حدِ دل نویس تقلیل داده بودند.دهه ای که به صورت قارچ گونه شاعرنما و شبه شاعر تحویل جامعه داد.گواه گفته هایم نیز وبلاگ ها و صفحات اجتماعی است که مطمئنا با آن بسیار برخورد داشته اید و متاسفانه مشق های شاعرانه برخی از همین چهره ها در صفحات شعر روزنامه ها و یا بعضا در قالب یک مجموعه شعر منتشر شد.

متاسفانه انتشار مشق های شاعرانه به مدد بنگاه های نشر در دهه هشتاد وضعیتی را پدید آورد که  عده ای متوهم را بر آن داشت شعر همین است که ما می گوییم و چون هر چیز که سهل الوصول تر باشد برای مردمی که کمتر اهل تامل و تدقیق و جست و جو هستند،با اقبال عمومی روبه رو می شود؛این نوع شعر به عنوان  الگویی پر مخاطب برای بسیاری از شاعران تثبیت شده و نوآمده معرفی شد.

البته عده ای بر این عقیده اند این نوع شعرها که در جذب مخاطب کمک می کند نمی تواند سیاست نا مطلوبی باشد چرا که برخی از همین مخاطبان که جذب ادبیات شدند پس از مدتی وسوسه می شوند تا گونه های دیگر شعر را تجربه کنند از این جهت فرضیه ای پدید می آید تحت این موضوع که شاعران ساده سرا وسیله ای برای شاعران پیشرو و آوانگارد هستند تا مخاطبان تربیت شده یا به تعبیری دیگر مخاطبانی که با گونه های مختلف شعر آشنا شده اند(یا در حال حرفه ای شدن هستند)را صید کنند.در تعریفی ساده تر شاعران ساده سرا وسیله ای برای رسیدن به هدف در جهت جذب و تربیت مخاطب حرفه ای برای شاعران پیشرو و آوانگارد هستند.

در این پروسه چون بعضا مخاطب با اشعاری مواجه می شود که به لحاظ ماندگاری در ذهن و سفیدخوانی عمر کوتاهی دارند و در این فرآیند لذت کمتری هم نصیب شان می شود بر این اساس نیازمند آن هستند که فضایی جدیدی را با ساختار،فرم،لحن،روایت ها و صداهایی متفاوت بخوانند و تجربه کنند.در این جاست که شعر شاعران پیشرو و آوانگارد نیاز این دسته از مخاطبان را پاسخ گو خواهد بود.

ساده نویسی مذموم

ساده نویسی مذموم،جریان شعری ای است که صرفا بر احساسات و عواطف مبتنی است و شاعر به زبان تحت عنوان یکی از ارکان اصلی شعر که زیبایی شناسی شعر باید بر پایه ی آن استوار باشد،نگاه نمی کند.به تعبیری دیگر در شعر ساده نگاران مخاطب با عدم توجه به ژرف ساخت زبان مواجه است.در واقع در این ساحت است که زبان به جای آن که ابزاری جهت خلق زیبایی باشد تنها وسیله ای برای بیان دوستت دارم به معشوق است و معنایی دیگر آفریده نمی شود.

به قول سوسور:"زبان،دیگر در فهم و درک ما از دنیایی که در آن زندگی می کنیم نقش جنبی نداشته بلکه هسته ی اصلی آن را تشکیل می دهد واژه ها صرفا برچسب های صوتی یا کمک کارهای ارتباطی نیستند که بر ترتیبات از پیش تعیین شده ی امور،افزوده شده باشند.واژه ها محصولات جمعی تعاملات اجتماعی و ابزارهای ضروری برای افراد بشر هستند که به وسیله ی آن ها دنیای خود را بنیاد می گذارد و تولید می کنند." (زبان،سوسور و ویتگنشتاین- روی هریس- ترجمه ی دکتر اسماعیل فقیه – نشر مرکز 1381- ص 2)

دهه ی میان مایگی و عقب افتادگی

در نگاهی دیگر به این مقوله اگر به ساحت قریب به اتفاق اشعار شاعران ساده نویس و ساده انگار توجه نموده باشید با تکرار در موضوع و لحن مواجه می شوید در واقع آسیب جدی برای شعر این دهه شاید الگوبرداری از شعر یکدیگر بوده باشد.انبوه نویسی و کتاب سازی از دیگر آسیب های شعر این دهه بوده است.متاسفانه عده ای هم پیدا می شدند به مجرد انتشار فلان اثر از شاعر ساده اندیش به تبلیغ کتاب دست می زنند و قلم خود را به بهای ناچیزی در جهت امرار و معاش به فلان ناشر یا خالق اثر می فروختند.از سویی دیگر نیز می دیدیم برخی از چهره ها،شعر را در دهه هشتاد تا حد فکاهه و لطیفه تنزل داده بودند و در باد تجدید چاپ آثارشان می خوابیدند.در هر محفل رسمی و غیر رسمی و جشن و یادبودی که بود آثار به اصطلاح فاخر خود را به سمع و نظر مردم می رساندند و دل خوشی شان این بود که مردم برای شان کف و دست می زدند و می خندیدند.در واقع اینان از هر تریبونی برای پوشاندن میان مایگی،عقب ماندگی،کسب شهرت و نه محبوبیت خود بهره می بردند.در پایان نیز مشاهده می کردید مدعی می شدند که در آشتی دادن مخاطب با شعر بسیار تلاش کرده اند و باد به غبغب می انداختند که نشانه ی این آشتی تجدید چاپ آثارشان است در حالی که عوام نگاه شان به ادبیات به مثابه ی نگاه توریست ها از یک شهر تاریخی است.چرا که تنها اهل بخیه می دانند اگر کتاب های اینان را ادارات مختلف خریداری نکنند،آثارشان(به قول خودشان در تیراژ 1100 یا 1500 نسخه) چند سال طول می کشد تا به چاپ دوم و سوم و ... برسد.

حکایت آثار شاعران ساده انگار دهه هشتاد حکایت فیلم های طنزی بود که بعضا روی پرده ی سینما اکران می شد و در واقع رونقی بود برای گیشه داران که البته چیز بدی هم نیست به هر حال سرگرمی چیز خوبی است.فیلم هایی که با یک بار دیده شدن تمام می شدند اما وقتی ما از یک اثر خوب و ماندگار حرف می زنیم بی شک اگر قرار باشد در عرصه ی سینما اثری را نام ببریم به فیلم "جدایی نادر از سیمین "می توانیم اشاره کنیم و این مثال را می توان به عرصه ی ادبیات نیز تعمیم داد که سطح و معیار ما از یک کتاب،اثری با حداقل زیبایی شناسی است.اگر چه باید هر اثر را بر اساس مولفه های همان اثر نقد کرد اما ذهن قیاس گر انسان خواسته یا ناخواسته به مقایسه ی آثار دست می زند؛از این طریق کیفیت را می سنجد،در واقع این ذات انسان جست و جو گر امروزی است. 

پوپولیسم مفهوم گرا

عده ای کشیده شدن شعر به ورطه ی پوپولیسم را محصول رفتار شاعران دهه هفتاد می دانند و معتقدند در دهه هفتاد به شاعران مفهوم گرا که دغدغه ی بیان گری داشتند،مجال عرض اندام داده نشد،حال این سکوت خود خواسته بود یا به لحاظ اتوریته ی جریان های حاکم بر مطبوعات و فضای ادبی امری پوشیده است که باید بررسی و مداقه ی بیشتری روی آن صورت گیرد.

حکایت چیز دیگری است

اما آن چه که در این سوی میدان(هشتاد)دیده می شد برخورد طردآمیز جامعه ی ادبی با شاعران فرم گرا،زبان محور و شاعرانی بود که به شعرهای نگاره ای(شعرتوگراف،شعر دیجیتالی،خواندیدنی،شعر دیداری،شعرهایی در جهت ایجاد دموکراسی در صدا) و روایت محور(پسا ژانر) اعتقاد داشتند.گویی تاریخ مجددا در حال تکرار بود و ما متاسفانه هر بار از این تکرار تلخ،درس نمی گرفتیم.جراید و مطبوعات بیشترین سهم را در ایجاد چنین فضایی داشتند.انگار شعر دهه هشتاد خلاصه شده بود به چند شاعر که آن ها نیز جزء شاعران دهه هشتاد محسوب نمی شدند بلکه از جمله شاعران دهه های قبل بودند که یا سکوت اختیار کرده و کتابی منتشر نکرده بودند و یا از دهه هفتاد سینه خیز خود را به دهه هشتاد رسانده بودند و نقش رهبری با تجربه را برای جوان ترهای دهه هشتاد بازی می کردند و به واسطه ی همین ارتباط ها با جوان تر ها شما بخوانید شاگردان خود،ویترین روزنامه ها و خبرگزاری ها شده بودند.مخاطب جوان و عام نیز که ادبیات را تازه شروع کرده بود و نشریات و روزنامه های سال های دور را نخوانده بود می پنداشت،چهره های واقعی ادبیات همین چند نفر بودند؛در حالی که حکایت چیز دیگری بود.

ارثیه ی پدری

عده ای از شاعران جوان و تثبیت شده در دهه هفتاد که آن گونه (زبان محور و نحو شکن) شعر می گفتند در دهه هشتاد تغییر روش دادند چرا که دیدند مخاطب ذائقه اش تغییر کرده است و از این جهت سعی کردند کمی در شیوه ی خود تجدید نظر کنند.حتی دیده شده بود کسی که پیشتر خود را منتقد فلان چهره ی مطرح شعر ساده می دانست و با عناوین اصلی و جعلی نقدها در مذمت آن نوع شعرها نوشته بود و پیش تر دفاع متعصبانه ای از رفتارهای افراطی در نحو زبان (شعر دهه هفتاد) می کرد پس از مدتی که جریان آب را بر خلاف جهت ذائقه عموم دید فریاد وا استادا سر داد و برای چهره های آن سو و این سوی مرز که به سبک و سیاق ساده نویسان شعر می سرودند سینه چاک کرد و گفت و گوها و نقدهایی را در جریده های معتبر پایتخت به اینان اختصاص داد و جالب این بود که بعدها مشاهده شد در مجموعه شعرهایش از آن حالت افراطی برخورد با زبان دست شسته و رویه ی ساده انگارانه را پیش گرفته است.یا مثلا فلان شاعری که کتاب اش را
می خواسته به صورت
PDF بفرستد و بعد که برای اش شانه بالا انداخته شد ترجیح داد خود ِ کتاب را بفرستد به نشانی پستی تا شاید یادداشت و معرفی ای نوشته شود و البته وقتی دید خبری نشد،پیامک های پشت هم که چه شد این نقد ما استاد! و البته بعدا این عدم کرنش را به شکلی دیگر تلافی نمود.گویی فراموش کرده بود که عده ای سفارش پذیر نیستند هر اثر خود باید راقم را راغب کند نه با وعده و وعید خالق اثر.یا فلان شاعر که در مقابل نوشتن نقد روی کتاب اش پیشنهاد فلان مبلغ را می داد یا نماینده ی فلان انتشاراتی که پیشنهاد
می داد اگر برای فلان کتاب یا نویسنده گفت و گو کنید و کسی قلم بفرساید ما از شرمندگی اش در می آییم.و از سویی دیگر سرقت هایی که شما بخوانید توارد،تاثیر (که به کسی بر نخورد) و ... که نه در یک شعر از فلان شاعر بلکه در دو  کتاب جلوه گر شد و جایزه های ادبی که در واقع قصدی جز بزرگ کردن و مطرح کردن خود برگزار کنندگان نداشت.و البته چه رسوایی هایی نیز برجای گذاشت که سطرها پیرامون آن به رشته ی تحریر توسط رسانه ها در آمد و چهره های ادبی تثبیت شده به نحوه ی اجرا،داوری و انتخاب اعتراض های بسیار نمودند.در واقع همه ی این ها محصول کژ اندیشی و بداخلاقی های زمانه ی ادبی چند دهه ی اخیر بوده است که چون ارثیه ای به نسل هشتاد منتقل شد.

عجب سری،عجب دمی،عجب پایی و ...

دهه ای هشتاد،دهه ای بود که هزاران نفر با هویت جعلی به نقد و دشنام مولف و خالق بر می آمدند.عده ای در صفحات وبلاگ ها و فیس بوک ها گروه های شعری تشکیل می دادند و به محض نوشتن دو خط از گوهرهای فراوان شان با انبوهی از لایک (پسندیدم) مواجه می شدند.در این میان اگر از اشخاص ذکور می بودی مطمئنا از کمترین بازدید و نظر برخوردار می شدی، البته نظر که چه عرض کنم در حد ِ عجب سری،عجب دمی،عجب پایی و ...

در این میان عده ای هم در صدد تابو شکنی بر آمدند و اقدام به آتش سوزی کتاب نیما و فروغ کردند و البته در عالم توهمات خود می پنداشتند که تا از اینان نگذریم نمی توانیم به قله های رفیع شعر دست یازیم و همین تازه به دوران رسیده ها بودند که مجددا با سارق ادبی ترد شده ی سال های ماضی پس از مدت ها گفت و گو کردند و مجددا حقیقت های تلخ تاریخ ادبی را یاد اهالی ادبیات انداختند.همانی که خود را بزرگتر از بیدل،حافظ و ... می دانست و اشعارش به 32 زبان ترجمه شده!و مدام در نشریات و رسانه های خارجی صحبت از اشعار اوست!با این تفاسیر باید منتظر آن باشیم که نام این شاعر پر آوازه در سال نه چندان دور به عنوان کاندیدا یا برنده ی جایزه ی نوبل ادبی مطرح شود. 

خوب ها،بدها و زشت های عرصه ی ادبیات

 شعر دهه هشتاد و حاشیه های پیرامون آن در واقع ماترک بر جای مانده از نسل ِ گذشته بود.بیشتر از آن که آثار شاعران حرف زده باشد خود خالقان اثر به توضیح آثار خود دست زدند در واقع در میان نبود نقد ادبی سالم، هر آفرینشگر بدل به منتقد و تئوریسین آثار خود شده بود چرا که جامعه ی ادبی از فقدان ناقد رنج می برده و می برد.نبود نشریات تخصصی ادبی از مشکلات شعر دهه ی هشتاد بود.دوستی می گفت در دانشگاه فصلی از واحد درسی با این موضوع دارند که انسان باید روزگاری را تصور کند که کاغذی برای نوشتن نیست،به نظر شما انسان در آن روزگار چگونه خواهد توانست دیدگاه های خود را بنویسد؟

شاید ساده ترین پاسخ،جایگزینی صفحات اینترنت باشد.سپس این سوال پیش می آید چه مقدار از میزان مطالعه ی ما کاسته خواهد شد؟آیا این امر میزان سرقت های ادبی را با توجه به عدم پایبندی ما به قانون کپی رایت دو چندان نخواهد کرد.ادبیاتی که این روزها بیشترین ِ چهره های ادبی اش عضو صفحات اجتماعی چون فیس بوک،گوگل پلاس و ... هستند و در واقع تمام جلال،جبروت،عظمت،تجلی گاه و ویترین آثار خود را در چنین امکانی میسر می دانند.امکانی که دیگر نیازمند ایجاد باند و مافیا و مجیز گویی برای چاپ چند خط نقد و مقاله در صفحات کاغذی نیست و به نظر حتی از پشت همین چهره ی جعلی نظرات را بسیار صریح تر می توان بیان نمود،گویی مشق دموکراسی می کنیم در پرده ی  نقاب.باری شاید تکنولوژی بتواند ذائقه ی ما را عوض کند و این گزیری ناگریز است برای خوب ها،بدها و زشت های عرصه ی ادبیات. 

 


مزدک پنجه ای ماهنامه انشا و نویسندگی شعر ساده نویسی دهه هشتاد و هفتاد
مزدک پنجه ای
© سنگ پشت
طراح قالب: وبلاگ :: webloog
درباره من
سنگ پشت مزدک پنجه ای - شاعر و روزنامه نگار- وکیل پایه یک دادگستری، مدیر مسوول دو هفته نامه دوات و مدیر هنری انتشارات دوات معاصر
متولد 25 آذر 1360
اهل گیلان زمین- شهر بارانی رشت   
panjeheemazdak@gmail.com

آفرینه ها:
چوپان کلمات/ مجموعه شعر/ انتشارات فرهنگ ایلیا/ 1388
همه ی درخت ها سپیدارند/ نخستین آنتولوژی شاعران سپید سرای گیلان/انتشارات سوره ی مهر/ 1389
بادبادک های روزنامه ای / مجموعه شعر/ انتشارات نصیرا/1393
دوست داشتن اتفاقی نیست/مجموعه شعر / انتشارات دوات معاصر/1396
با من پرنده باش/ مجموعه شعر/ انتشارات دوات معاصر/ 1398
----------------------------------------------
مزدک بنجه ای
الشاعر والصحافي
موالید: ایران- رشت
---------------------------------------------
panjehee mazdak
Poet and journalist
Born: Iran - Rasht
جدیدترین‌ها
  • آیا انسان آینده، هویت خود را قربانی دانایی خواهد کرد؟ سه شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴
  • شعری از مزدک پنجه ای/ A poem by Mazdak Panjehee/قصيدة لمزدك پنجه‌ای دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۴
  • شعری از کتاب چوپان کلمات سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۴
  • محدوديت تخيل شاعرانه در متاورس دوشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۳
  • مرگ تخیل یا شبیه سازی تخیل یکشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۳
  • در گفت‌وگو با مزدک پنجه‌ای بررسی شد، متاورس چه بر سر ادبیات و زبان می‌آورد؟ یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳
  • صدای پای دگرگونی در شعر معاصر دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳
  • معشوقه باد یکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳
  • فاصله یکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳
  • شناسنامه‌ی اندوه یکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳
  • شباهت زبان کودکانه با زبان شاعران یکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳
  • فیلم نشست مجازی نقد و بررسی جریان شناسی شعر دیداری شنیداری اثر مزدک پنجه‌ای یکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳
موضوعات
  • مقالات ادبی
  • خبرهای مربوط به فرهنگ گیلان
  • یادداشت های شخصی
  • گفت و گو
  • کتاب های من
  • شعر
  • گزارش
  • عکس
  • خبرهای فرهنگی، هنری و ادبی
  • نقد نوشته ها
برچسب‌ها
  • مزدک پنجه ای (52)
  • شعر (38)
  • مزدک پنجه‌ای (15)
  • مزدک_پنجه_ای (12)
  • انتشارات دوات معاصر (9)
  • دوست داشتن اتفاقی نیست (8)
  • روزنامه شرق (7)
  • متاورس (6)
  • گیلان (5)
  • هوش مصنوعی (5)
  • شعر دیداری (5)
  • روزنامه آرمان (4)
  • براهنی (4)
  • زبان (4)
  • ادبیات (4)
  • دوات معاصر (4)
  • محمد آزرم (3)
  • نقد (3)
  • فضای مجازی (3)
  • گفت و گو (3)
آرشیو
  • تیر ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • دی ۱۴۰۳
  • آذر ۱۴۰۳
  • آبان ۱۴۰۳
  • شهریور ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • شهریور ۱۴۰۱
  • اردیبهشت ۱۴۰۱
  • مرداد ۱۴۰۰
  • تیر ۱۴۰۰
  • خرداد ۱۴۰۰
  • اردیبهشت ۱۴۰۰
  • فروردین ۱۴۰۰
  • بهمن ۱۳۹۹
  • دی ۱۳۹۹
  • آبان ۱۳۹۹
  • مرداد ۱۳۹۹
  • تیر ۱۳۹۹
  • خرداد ۱۳۹۹
  • اردیبهشت ۱۳۹۹
  • فروردین ۱۳۹۹
  • اسفند ۱۳۹۸
  • خرداد ۱۳۹۸
  • اسفند ۱۳۹۷
  • بهمن ۱۳۹۷
  • دی ۱۳۹۷
  • مهر ۱۳۹۷
  • مرداد ۱۳۹۷
  • آذر ۱۳۹۶
  • مهر ۱۳۹۶
  • شهریور ۱۳۹۶
  • مرداد ۱۳۹۶
  • تیر ۱۳۹۶
  • آرشيو
لینک‌های روزانه
  • دو شعر از مزدک پنجه ای در سایت ادبی آن دیگری این سایت متعلق به مسعود احمدی شاعر و منتقد است
  • 4 شعر از مزدک پنجه ای در سایت آن دیگری(مسعود احمدی)
  • نگاهي به مجموعه شعر «سب بابه» هرمز علي‌پور
  • «همه درخت‌ها سپیدارند» رونمایی می‌شود
  • نقد لادن نیکنام بر دفتر شعر «چوپان کلمات» سروده «مزدک پنجه يي»
  • چوپان کلمات منتشر شد
  • انعکاس مجموعه شعرم در سایت انتشارات فرهنگ ایلیا
  • گفـت و گوی روزنامه ی اعتماد با علی رضاپنجه ای- به نسل شما دروغ گرفته اند و نقد لادن نیکنام بر کتاب پیامبر کوچک
  • نقد من روی مجموعه شعر تو - تهران-85 اثر آرش نصرت اللهی در روزنامه ی اعتماد ملی تیتر این مطلب در ابتدا این بود: نماینده ی سازمان ملل در تو-تهران-85
  • بیوگرافی من در سایت جریان
  • نقد من روی مجموعه شعر "بلقیس و عاشقانه های دیگر " نزار قبانی در روزنامه ی اعمتاد
  • حادثه هنوز. نقدی روی رفتار های شعری م. موید .منتشر شده در روزنامه ی اعتماد ملی محمدحسين مهدوي (م.مويد) در شمار شاعران موج نو به حساب مي‌آيد. برخي از شاخصه‌هاي شعري‌اش، او را نسبت به ساير موج نويي‌ها متمايز مي‌سازد. اهميت ويژه‌ او به فرم، ساختار، زبان، اسطوره‌ها و نيز توجه به تناليته‌ كلمات، همچنين بهره جستن از ارائه‌هايي چون اس
  • نشريه "گیله وا"، ویژه ی فرهنگ ، هنر و ادبیات ، نوروز ۸۷ در سایت ورگ
  • دومین ویژه ی فرهنگ، هنر وادبیات گیله  ­وا به ­همت  خانه ­ی فرهنگ گیلان
  • نگاهی به رفتارهای شعری م.موید این مطلب در روزنامه ی اعتماد ملی در تاریخ 22-1-87 در بخش ادبیات منتشر شد.
  • مصاحبه ی من با اکبر اکسیر در سایت 3 پنج
  • معرفی شماره 2 ویژه ی گیله وا- به سردبیری علی رضا پنجه ای
  • شعری از من در والس ادبی
  • 2 شعر از من در سایت ادبی ماندگار
دوستان
  • کانون آگهی و تبلیغات دوات
  • پروفایل من در بلاگفا
  • وبلاگ حقوقی تبصره
  • منصور بنی مجیدی ( این ابر در گلو مانده )
  • پیامبر کوچک. علیرضا پنجه ای
  • عشق اول ( وبلاگ صوتی علیرضا پنجه ای )
  • شمس لنگرودی
  • مازیار نیستانی
  • فاطمه حق وردیان
  • آیدین مسنن
  • فرامرز سه دهی
  • داریوش آشوری
  • رمان سینما. محمود طیاری
  • خروس جنگی . غلام حسین غریب
  • مظاهر شهامت
  • مهناز یوسفی
  • معصومه یوسفی
  • علیرضا مجیدی (یک پزشک)
  • علی عبداللهی
  • شاهین شالچی (شاهد ماجرا)
  • خبر گزاری ایسنا
  • خبرگزاری مهر
  • خبرگزاری ایسنا- خزری
  • خبرگزاری فارس
  • خبرگزاری ایلنا
  • خبرگزاری کار ایران
  • خبرگزاری کتاب (ایبنا)
  • بهاالدین مرشدی (رویای بدون امضا)
  • پایگاه ادبی برزخ
  • یاسین نمکچیان(چهارشنبه سوری)
  • هواخوری ( مهرداد فلاح)
  • مجید دانش آراسته( متن خود یک کویر است )
  • رضا مقصدي
  • فاطمه صابری ( اتاق سفید )
  • فرشید جوانبخش
  • هوش های چند گانه ( مهدی مرادی )
  • آدم و حوا ( حسن محمودی )
  • سایت بهزاد خواجات
  • لیلا صادقی
  • ( حرف نو ) محمد رضا محمدی آملی
  • ( دالاهو ) فریاد شیری
  • اسماعیل یوردشاهیان
  • سایت نقاشی علی رضا درویش
  • آزیتا حقیقی جو
  • مهتاب طهماسبي
  • رضا دالک (ماهی)
  • مرتضی زاهدی (تصویر گر کتاب کودک)
  • یاسر متاجی
  • میثم متاجی
  • عاطفه صرفه جو (شمعدانی)
  • شقایق زعفری
  • علی باباچاهی
  • محمود معتقدی
  • آفاق شوهانی
  • ابوالفضل پاشا
  • لیلا کردبچه
  • حامد اریب
  • روجا چمنکار
  • آرش نصرت اللهی
  • محمد حسین مهدوی(م.موید)
  • رقیه کاویانی
  • سید محمد طلوعی
  • دکتر کاووس حسن لی
  • انتشارات فرهنگ ایلیا
  • مصطفی فخرایی
  • سایت ادبی پیاده رو
  • یزدان سلحشور
  • حامد بشارتی
  • حامد رحمتی
  • محمد آسیابانی
  • هرمز علی پور
  • بهزاد موسایی
  • اسماعیل مهران فر (کفاشی)
  • علی الفتی
  • ادبیات امروز ایران
  • رسول یونان
  • مجتبی پورمحسن
  • آریا صدیقی
  • سیده مریم اسحاقی
  • داریوش معمار
  • محمد ماهر
  • پژمان الماسی نیا
  • خانه ی شاعران جهان
  • جواد شجاعی فرد
  • اسدالله شعبانی
  • جلیل قیصری
  • عباس گلستانی
  • مهدی پدرام(روهان)
  • رباب محب
  • مهرنوش قربانعلی
  • مسعود جوزی
  • مسعود آهنگری
  • کتایون ریزخراتی
  • واهه آرمن
  • شیدا شاهبداغی
  • الهام زارع نژاد
  • ناهید آهنگری
  • دفتر شعر جوان
  • ناهید عرجونی
  • الهام کیان پور
  • محمد پورجعفری
  • حامد حاجی زاده
  • مهدی موسوی
  • علی سطوتی قلعه
  • فرشته رضایی
  • محمد محمدی
  • سیاوش سبزی
  • علی یاری
  • سید فرزام مجتبایی
  • علی اسداللهی
  • واهه آرمن
  • آناهیتا رضایی
  • راوی حکایت باقی
  • فرهاد حیدری گوران
  • محسن بوالحسنی
  • محمد هاشم اکبریانی
  • پروین سلاجقه
  • حمید نظرخواه
  • طاهره صالح پور
  • مجله ارغنون
  • مجله ی ادبی دستور
  • مجله ادبی ذغال
  • باوند بهپور
  • کورش همه خانی
  • جهانگیر دشتی زاده
  • محمود فلکی
  • مدرسه ی شعر فارسی
امکانات

آمارگیر وبلاگ