بازخوانش «بادبادک های روزنامه ای»مزدک پنجه ای
سریا داودی حموله
روزنامه آرمان 3-4-94
ـ تنهایی درد نیست/ هزاران درد است/ زخمی که هر روز عمیق و عمیق تر می شود/ تنهایی نگریستن به پنجره ای بارانی است/ اتاقِ خالی از عطرِ تو/ تنهایی شعر است/ دشواری مردی که هیچ کس ندارد/ هنگام لالا بگوید/ شب خوش عزیزم/خواب های خوب ببینی/ تنهایی غرور مردی تنهاست/ درد می کشد/نمی گوید دوستت دارم./«بادبادک های روزنامه ای»
مزدک پنجه ای در مجموعه ی« بادبادک های روزنامه ای»[1] با انبساط میان«بودن و شدن» اِلمان و موتیف ها را مداربندی می کند.
مفاهیمی چون «عشق ـ مرگ»،«هست ـ نیست»، «طبیعت ـ انسان» از موتیف های اساسی شعرها هستند و تقابل«پاییز ـ زمستان»،«باران ـ ابر»،«زن ـ مرد» در هستن های کولاژی بازنمود دارد:
ـ به تو که فکر می کنم/ پرنده ای هستم از آشیانه افتاده/سربازی تیرخورده/ خود را کشان کشان به خاکِ وطن می کشاند/دیواری بلند شده ام/ خیابانی ممنوع که سیبِ کوچکی در آن جوانه زده./ باید دوستت دارم را به آب می گفتم/که همسایه ی دریاست./«بادبادک های روزنامه ای»
شعرهایی با محوریت «غنایی ـ تغزلی» که سبب همذات پنداری می شود.در این فضای نوستالژیکی باید موقعیت روحی و احساسی شاعر نظر داشت و برای دریافت ماهیت زیباشناختی، باید جاذبه های صوری شعر را شناخت.
شاعرتصویرگر لحظه های ناب زندگی است، باران را عاشقانه می نویسد، ابری را غمبار می داند،تا با تناسب و توازن بین ابژه ها مفاهیم انسانی را به تصویر بکشد. در برخورد با « باران، ابر،بهار،زن» به سمت آرمان گرایی می رود:
ـ آبادان آموخت/آتش و خون برای مردم است/ خرمشهر با لبخندی زیرِ پرچمِ سفید/ برای مردانی که در کوپه های قطار به سمت وطن باز می گشتند/ برخی که از وتن باز نمی گشتند./«بادبادک های روزنامه ای»
محوریت «اعتراض ـ عصیان» در دل خود تناقضاتی دارند،در این مبانی شعر به خود شعر ختم نمی شود،بلکه شاعر با تصاویر روایی رئالیسم سیاهی رابه تصویر می کشد.
مفهوم گرایی شاخصه ی این نوع شعرگفتاری است.راوی از مسائلی می گوید که آن را زیسته است، با توسل به زبان متعارف، تصاویر روایی را بنیان می گذارد و با توجه به پیوستگی های زبانی و تصاویر روایی کلمات را به دنیای «تاریک ـ روشن»شعر پرتاب می کند.
مرزهای متکثر معنا و مفهوم آن چنان در هم تلفیق می شوند،که عینیت مندی(اوبژکتال) و آشنایی زدایی (defamiliarization)های «لفظی ـ معنایی» سبب بافتار سمپاتیک شود:
ـ می دردم از درد/ چیزی شبیه بیرون خزیدن/ از زهدانِ مادرم/ دردانه ای درد می کشد/ از فرطِ من/ چیزی شبیه مهربانی های تو./«بادبادک های روزنامه ای»
گرچه فضای« ذهن ـ عین» در امتداد «فرم ـ محتوا»حرکت می کند،اما به علت ساختار زیباشناسی،محتوا از فرم پیشی می گیرد.
سطرها ها با هم پیوند اورگانیک دارند و از طریق اِلمان و عناصر کلامی می توان به ذهنیت شاعر راه پیدا کرد.در گستره ی معناگرایی قواعد هنجارمند عمق روایت را بیان می کنند.حرکت شعر از ذهنیت به عینیت است، خودآگاهی و تجربه دو پدیده ی به هم پیوست هستند.ساختار باورمند شعرها مبتنی بر تک گوی درونی و ایجازهای کلامی است که پنجه ای با خط اتصال میان «هنجار ـ ناهنجار» و«ذهن ـ عین» به سمت ترسیم های هنجارمند می رود:
ـ گم کرده راه را/ راه پیدا می کند./ «بادبادک های روزنامه ای»
با نوعی اعتراف ضمنی و ثبت حس های نوستالژیکی شعر به سمت تصویرگرایی می رود و با غلبه ی معنا بر فرم ذهن را درگیر می کند. شاعر با دغدغه های فردی و اجتماعی اِلمان و عناصر شعری را رقم زده است.
بافتار استعاری، زبان ساختاری،لحن خطابی،کد و نشانه های کنایی... جزو شگردهای محتوایی محسوب می شود. شعری مخاطب محور که محدود به زمان و مکان خاصی نیست و بازی های کلامی هم در محوریت «من ـ تو»های تقابلی برجسته گی بیشتری دارند:
ـ اتفاق بزرگی است/دوست داشتن/تو کنارِ من کنارِ تو/ پس خواب ها چه می گویند؟/«بادبادک های روزنامه ای»
شعر مزدک پنجه ای[2]ساختاری منضبط دارد.«منِ» رمانتیک و«منِ» اجتماعی تحت تاثیر حس آمیز های «دور ـ نزدیک» است.حضور دایمی «عشق ـ مرگ»حامل برآیند «عین ـ ذهن» است.راوی در برخورد با اشیاء و پدیده های جهان تصاویر ذهنی ایجاد می کند و موقعیت های غافلگیر کننده مبتنی بر فرآیند بین ابژه و سوبژه است.