گفت و گوی مزدک پنجه ای با مجید دانش آراسته
در جامعه ای زندگی می کنم که از من نامی نیست
*ابراهیم گلستان آدمی است، هفته یک بار با شاه ناهار میخورد.
*آن موقعی که ما می نوشتیم، این ها (گلشیری، احمد محمود،دولت آبادی)اصلاً نمی نوشتند.
*دویست و پنجاه تا داستان یا بیشتر دارم که اصلا ربطی به قهوه خانه ندارد.
*گاهی وقتی کتاب های تاریخ ادبیات داستانی یا تحلیل داستان نویسی ایران را می خوانی پیش خودت فکر می کنی نویسنده این کتاب ها فکر می کنند در گیلان اصلا نویسنده ای وجود ندارد. فقط یکی دو نفر را می شناسند،آن هم به.آذین است و ... که متعلق به هشتاد سال پیش است.
*الان بزرگترین نویسنده موراکامی است. از نظر من اصلاً نویسنده نیست. یک نویسنده ی پریشان گوی ابتدایی است
*مجله بخارا را ببین. 500 صفحه هر شماره بیرون می دهد به غیر از شعرهای شفیعی کدکنی و محمد قهرمان کو شعرِ معاصر. مجله ای که یک صفحه داستان چاپ نکرده است
*وقتی احمدرضا احمدی می شود شاعر یکه، برای من اصلاً تعجب آور است.در همه جا هم هست و در همه جا به میل همان جا حرف می زند
*شما بروید آلبا دسس را بخوانید ببینید، این نویسنده (رویا پیرزاد)چه طور همه را از او برداشته است.
متن کامل گفت و گو را در ادامه مطلب بخوانید:
ادامه مطلب ..